پس از دو سال مذاکرات پی در پی تیم مذاکره کننده ایرانی با ۱+۵ ـ که در واقع باید آن را مذاکرات محمد جواد ظریف و جان کری بنامیم ـ توافقی تحت عنوان ” برجام ” حاصل شد که متضمن خسارت ها و آسیب های جدی و فراوان به جمهوری اسلامی ایران بود . برخی مسئولین دولت یازدهم تلاش بسیاری کردند تا وانمود سازند که این مذاکرات و توافق صورت گرفته ، مورد تأیید رهبری معظم انقلاب بوده است ؛ اما خواهیم دید که این ادعا واقعیت نداشته است .
مواضع مقام معظم رهبری در طی مذاکرات
مقام معظم رهبری بارها خوشبین نبودن و عدم رضایت خود را از نحوه مذاکرات انجام گرفته و بی حاصل بودن آن ، ابراز کرده بودند . به عنوان مثال ، ایشان در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۲ می فرمایند : « من اعتماد ندارم ، خوشبین نیستم به مذاکره ، لکن می خواهند مذاکره کنند ، بکنند . ما هم به اذن الله ضرری نمی کنیم … این تجربه ، ظرفیت فکری ملت ما را بالا خواهد برد ؛ مثل تجربه ای که در سال ۸۲ و ۸۳ در زمینه ی تعلیق غنی سازی انجام گرفت که آن وقت تعلیق غنی سازی را در مذاکرات با همین اروپایی ها ، جمهوری اسلامی برای یک مدتی پذیرفت . خب ما دو سال عقب افتادیم ، لکن به نفع ما تمام شد . چرا ؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنی سازی ، امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقاً وجود ندارد … آن تعلیق غنی سازی این فایده را برای ما داشت که معلوم شد با عقب نشینی ، با تعلیق غنی سازی ، با عقب افتادن کار ، با تعطیل کردن بسیاری از کارها ، مشکل حل نمی شود . طرف مقابل دنبال مطلب دیگری است … بنده همچنان که گفتم ، خوشبین نیستم . من فکر نمی کنم از این مذاکرات ، آن نتیجه ای را که ملت ایران انتظار دارد ، به دست بیاید . »
حدود سه هفته پس از این اظهارات مقام معظم رهبری ، آقای حسن روحانی و آقای ظریف خبر توافق ژنو را در تاریخ سوم آذر ۱۳۹۲ اعلام و از آن به عنوان یک پیروزی و موفقیت بزرگ یاد کردند ! اما رهبری نظام که از برخی عقب نشینی های بزرگ از حقوق هسته ای ملت ایران در این توافق مطلع شده بودند ، حاضر به تأیید این توافق نمی شوند و طبق نقل برخی نمایندگان مجلس ، این توافق را موجب خدشه دار شدن استقلال جمهوری اسلامی ایران می شمارند .
رهبر معظم انقلاب بار دیگر در تاریخ ۱۹ دی ۹۲ اشاره می کنند که ماحصل مذاکرات چند ماهه با آمریکایی ها ، فقط آشکار شدن دشمنی دولت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بوده است . ایشان در این رابطه می فرمایند : « یکی از برکات همین مذاکرات اخیر این بود که دشمنی آمریکایی ها و مسئولین دولت ایالات متحده آمریکا با ایران و ایرانی ، و با اسلام و مسلمین آشکار شد ، برای همه مدلل شد ، همه این را فهمیدند . »
معنای سخنان رهبری آن است که ایشان بر خلاف آقای حسن روحانی ، نه تنها توافق ژنو را موفقیت و پیروزی بزرگ نمی دانند ، بلکه آن را صرفاً نشان دهنده دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران می دانند .
هفت ماه بعد ، هنگامی که رهبری نظام می بینند مسئولین مربوطه به هیچ هشداری توجه نمی کنند ، این بار با صراحت بیشتری از بی فایده بودن مذاکرات دولت یازدهم با دولت آمریکا سخن می گویند . ایشان در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۹۳ در دیدار با آقای ظریف و سفرای ایران می فرمایند : «عده ای این جور وانمود می کردند که اگر با آمریکایی ها دور میز مذاکره بنشینیم ، بسیاری از مشکلات حل می شود . البته ما می دانستیم این جور نیست ، اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد … در گذشته ، میان مسئولان ما و مسئولان آمریکا هیچ ارتباطی نبود اما در یک سال اخیر به خاطر مسائل حساس هسته ای و تجربه ای که مطرح شد انجام بشود ، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه ، تماس ها و نشست ها و مذاکراتی داشته باشند . اما از این ارتباطات نه تنها فایده ای عاید نشد ، بلکه لحن آمریکایی ها تندتر و اهانت آمیزتر شد و توقعات طلبکارانه ی بیشتری را در جلسات مذاکرات و در تریبون های عمومی بیان کردند … در مجموع معلوم شد که مذاکره برخلاف تصورات برخی ها ، به هیچ چیز کمک نمی کند … آمریکایی ها نه تنها دشمنی ها را کم نکردند ، بلکه تحریم ها را هم افزایش دادند . البته می گویند این تحریم ها جدید نیست ، اما درواقع جدید است و مذاکره در زمینه ی تحریم هم فایده ای نداشته است … این یک تجربه ی ذی قیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی ها ، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است .»
علی رغم این مواضع شفاف و صریح رهبری ، اما نه آقای ظریف و نه آقای حسن روحانی ، هیچ توجهی به هشدارهای ایشان نکرده و همچنان مسیر ناصحیح خویش را ادامه می دهند . آقای روحانی و ظریف با این توجیه که ما می خواهیم به دنیا اعتماد بدهیم که فعالیت های هسته ای ما صلح آمیز است ، همچنان به این روش اشتباه ادامه می دهند . مقام معظم رهبری در پاسخ این توجیه مسئولین دولتی ، طی سخنانی در تاریخ ۶ آذر ۱۳۹۳ می فرمایند : « ما اصلاً به اعتماد کردن آمریکا هیچ احتیاجی نداریم و نمی خواهیم اعتماد او را جلب کنیم ، چرا که برای ما اهمیتی ندارد . اینها مستکبرند و ما آب مان با مستکبران در یک جوی نمی رود . »
پس از این اظهارات رهبری ، باز هم شاهد هستیم که مسئولین دولت یازدهم همچنان بی اعتناء به هشدارها ، به کار خود ادامه می دهند تا اینکه در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ خبر توافق لوزان از سوی رئیس جمهور و وزیر خارجه به عنوان یک موفقیت و دستاورد بزرگ دیگر اعلام می شود . موفقیتی که خیلی زود معلوم شد چیزی جز یک عقب نشینی بزرگ نبوده است ! مقام معظم رهبری که علی رغم اصرار مسئولین دولتی ، حاضر نیست این توافق را تأیید کند ، در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ می فرمایند : « توافق نکردن بهتر از توافق بد است . توافق نکردن از توافق کردنی که در آن، منافع ملّت پامال بشود، عزّت ملّت از بین برود، ملّت ایران با این عظمت، تحقیر بشود [بهتر است]، توافق نکردن شرف دارد بر یک چنین توافق کردنی .»
متأسفانه روند بی توجهی به هشدارها و خطوط قرمز مقام معظم رهبری ، از سوی تیم مذاکره کننده همچنان ادامه می یابد تا اینکه در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۹۴ خبر توافق وین یا همان برجام ، از جانب دولت اعلام می گردد . این بار نیز رئیس جمهور و وزیر خارجه مدعی یک موفقیت و پیروزی جهانی می شوند و از مردم خواسته می شود که جشن پیروزی هسته ای برپا کنند ! اما طولی نمی کشد که مشخص می شود نه تنها خبری از یک موفقیت و پیروزی جهانی در کار نیست ، بلکه برعکس ، یک عقب نشینی بزرگ دیگر و یک خسارت بزرگ به بار آمده است ! مقام معظم رهبری بالاخره پس از سه ماه ، در تاریخ ۲۹ مهر ۹۴ ، نظر خویش را در مورد برجام چنین اعلام می کنند : « محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است دچار نقاط ابهام و ضعف های ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه ، می تواند به خسارت های بزرگی برای حال و آینده کشور منتهی شود . »
می توان شدت ناراحتی و عدم رضایت مقام معظم رهبری از توافق صورت گرفته را به خوبی از تک تک کلمات فوق مشاهده کرد . رهبری نظام ، توافق برجام را دربردارنده خسارت های بزرگ برای حال و آینده کشور می دانند . استاد رحیم پور ازغدی نیز در همین رابطه اظهار می دارند : این سخن که رهبری موافق این توافق هستند ، کذب محض است .
بی اعتنایی به خطوط قرمز نظام
حال در اینجا نشان می دهیم که چگونه تیم مذاکره کننده ، هشدارهای مکرر رهبری نظام را در طی دو سال اخیر نادیده گرفته اند . مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۹۲ طی سخنانی فرموده بودند : « ما البته در جزئیات این مذاکرات مداخله نمی کنیم ؛ یک خطوط قرمزی وجود دارد ، این حدود باید رعایت بشود ؛ این را گفتیم به مسئولین و موظفند که این حدود را رعایت کنند .»
طی سال های ۹۳ و ۹۴ نیز مقام معظم رهبری بارها خطوط قرمز نظام را به تیم مذاکره کننده اعلام کردند . اما متأسفانه در توافق وین یا همان برجام ، اکثر خطوط قرمز ترسیم شده از جانب مقام معظم رهبری ـ که در واقع خطوط قرمز نظام جمهوری اسلامی ایران می باشند ـ نقض شده است . البته آقای حسن روحانی و آقای محمد جواد ظریف ، پس از اعلام خبر توافق وین اعلام کردند که در این توافق ، خطوط قرمز نظام رعایت شده ، در حالی که این ادعا به هیچ وجه صحت نداشت . در این بخش به این خطوط قرمز اشاره می شود .
۱ – محدودیت های بلند مدت
مقام معظم رهبری در تاریخ دوم تیر ۹۴ می فرمایند : « آنها اصرار دارند بر محدودیت بلند مدت ؛ ما گفتیم که محدودیت ۱۰ سال و ۱۲ سال و مانند اینها را قبول نداریم … ما مقدار سالهای معینی را که مورد قبول ما است به مجموعه هیئت مذاکره کننده گفته ایم که چه مقدار محدودیت را قبول کرده ایم . اما تعداد سالهای ۱۰ سال و ۱۲ سال و این چیزهایی که این حضرات می گویند را قبول نداریم … زمان های ۱۵ سال و ۲۵ سال که مدام می گویند ۱۵ سال برای فلان چیز ، ۲۵ سال برای فلان چیز و این زمان های این جوری را هم ما قبول نداریم . »
در مواد ۲ ،۳ ، ۱۰ ،۱۲ ، ۱۵ و مواد متعدد دیگر برجام ، این خط قرمز در دهها مورد نقض شده است .
۲ – لغو همه تحریم ها در روز امضای توافق
مقام معظم رهبری در تاریخ دوم تیر ۱۳۹۴ می فرمایند : « بنده تصریح می کنم که تحریم های اقتصادی و مالی و بانکی ، چه آنچه به شورای امنیت ارتباط پیدا می کند ، چه آنچه به کنگره آمریکا ارتباط پیدا می کند ، چه آنچه به دولت آمریکا ارتباط پیدا می کند ، همه باید فوراً در هنگام امضای موافقت نامه لغو بشود . بقیه تحریم ها هم در فاصله های معقول … تحریم ها به طور کامل و یکجا بایستی لغو بشود . اینکه یکی از آنها می گوید تحریم ها شش ماه دیگر لغو می شود ، یکی می گوید نه ، ممکن است یک سال هم طول بکشد ، یکی دیگر می گوید ممکن است از یک سال هم بیشتر بشود ، اینها بازی های متعارف معمول اینها است . اینها هیچ قابل اعتناء و قابل قبول نیست . »
در مواد ۱۸ ، ۱۹ ، ۲۱ و ۲۳ برجام ، این خط قرمز نقض شده است . یعنی اصولاً نه تنها هیچ یک از تحریم ها در روز امضای توافق لغو نشدند ، بلکه قرار بر این شده بود که ابتدا ایران تعهداتش را انجام دهد و بعد آنها تحریم ها را کنار بگذارند . این در حالی است که آقای ظریف در تاریخ ۲۴ تیر ۹۴ ، در جمع خبرنگاران گفته بود : « تحریم های اقتصادی ، مالی و بانکی همان طور که رهبر معظم انقلاب فرموده اند ، در ابتدای اجرای توافق رفع می شود و اقدامات ما نیز پس از لغو همه ی تحریم ها آغاز می شود» ! یعنی آقای ظریف ، ماجرا را درست ۱۸۰ درجه برعکس تعریف می کند !
۳ – منوط نشدن لغو تحریم ها به اجرای تعهدات ایران :
مقام معظم رهبری در تاریخ دوم تیر ۹۴ می فرمایند : « لغو تحریم ها نباید به اجرای تعهدات ایران منوط شود . نگویند شما تعهدات را انجام دهید بعد آژانس گواهی دهد تا تحریم ها لغو شود ؛ ما این مسئله را مطلقاً قبول نداریم . اجرائیات لغو تحریم ها باید با اجرائیات تعهدات ایران متناظر باشد . بخشی از این در مقابل بخشی از آن ».
در مواد ۱۸ ، ۱۹ و ۲۱ برجام ، این خط قرمز نقض شده است .
در همین رابطه ، سوزان رایس مشاور امنیت ملی آمریکا نیز پس از اعلام توافق وین ، در مصاحبه با شبکه تلویزیونی رویترز گفت : تا زمانی که ایران کاملاً به تعهدات کلیدی خود عمل نکرده ، هیچ تحریمی لغو نمی شود . ایران باید دو سوم سانتریفیوژهای خود را برچیند . ایران باید از ۹۸ درصد ذخیره اورانیوم غنی شده خود خلاص شود . ایران باید اجازه دسترسی مستمر و فوق العاده را به تأسیسات هسته ای خود بدهد . ایران باید گام هایی را بردارد که راکتور پلوتونیوم آب سنگین کنونی خود را بلااستفاده کند . ایران باید رضایت آژانس بین المللی انرژی اتمی را جلب کند و به همه پرسش های باقی مانده آژانس درباره فعالیت گذشته خود در زمینه تولید سلاح های هسته ای پاسخ دهد و همه این مسائل به شکل رضایت بخشی حل و فصل شوند . اینها گام های اولیه ای هستند که ایران باید قبل از لغو تحریم ها ، بردارد .
۴ – مخالفت با موکول کردن هر اقدامی به گزارش آژانس :
رهبری انقلاب در تاریخ دوم تیر ۹۴ می فرمایند : « ما با موکول کردن اجرای تعهدات طرف مقابل به گزارش آژانس مخالفیم . چون آژانس بارها و بارها ثابت کرده مستقل و عادل نیست ، بنا بر این ما به آن بدبین هستیم . می گویند آژانس باید اطمینان پیدا کند ؛ این چه حرف نامعقولی است ؟ چگونه اطمینان پیدا کند ؟ مگر اینکه وجب به وجب این سرزمین را بازرسی کند .»
طبق مواد ۱۸ و ۱۹ و ۲۱ برجام ، شورای امنیت سازمان ملل و اتحادیه اروپا و دولت آمریکا ، فقط پس از راستی آزمایی آژانس و تأیید اقدامات ایران توسط گزارش آژانس ، اقدام به کنار گزاردن تحریم ها خواهند کرد . یعنی این خط قرمز نیز رعایت نشده است .
۵– ادامه کار تحقیق و توسعه و ساخت و ساز در زمان محدودیت :
مقام معظم رهبری در تاریخ دوم تیر ۹۴ می فرمایند : « در طول سال های محدودیت هم باید تحقیق و توسعه ادامه داشته باشد . آنها می گویند در مدت ۱۲ سال هیج کاری نکنید اما این ، یک حرف زور مضاعف و غلط مضاعف است . »
در مواد مختلف برجام از جمله در مواد ۳۲ و ۳۸ ضمیمه یک ، این خط قرمز نقض شده است .
۶ – مخالفت با نظارت های غیر متعارف ، پرس و جو از شخصیت های ایران و بازرسی از مراکز نظامی
مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۰ فروردین ۹۴ فرموده بودند : « مطلقاً نباید اجازه داده شود که به بهانه ی نظارت ، به حریم امنیتی و دفاعی کشور نفوذ کنند و مسئولین نظامی کشور نیز به هیچ وجه اجازه ندارند که به بهانه ی نظارت و بازرسی ، بیگانگان را به این حریم راه دهند یا توسعه ی دفاعی کشور را متوقف کنند … هیچ شیوه نظارتی غیر متعارف که جمهوری اسلامی را به یک کشور اختصاصی از لحاظ نظارت تبدیل می کند ، به هیچ وجه مورد قبول نیست . همین نظارت های متعارفی که در همه دنیا معمول است ، اینجا هم همان نظارت ها باشد و نه بیشتر . »
ایشان همچنین در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۹۴ فرمودند : « گفتیم که اجازه نمی دهیم از هیچ یک از مراکز نظامی ، هیچ بازرسی ای از سوی بیگانگان صورت بگیرد … من اجازه نمی دهم بیگانگان بیایند با دانشمندان ما ، با فرزندان برجسته و عزیز ملت ایران که این دانش گسترده را به اینجا رسانده اند ، بخواهند بنشینند حرف بزنند . در دنیا هیچ عاقلی اجازه نمی دهد ، هیچ دولتی اجازه نمی دهد … این اجازه مطلقاً داده نخواهد شد . »
در مقدمه برجام ذکر شده کلیه مفاد و اقدامات مندرج در این برجام ، صرفاً برای اجرای آن بین گروه ۱+۵ و ایران می باشد و نمی بایست به منزله ایجاد رویه برای هیچ دولت دیگری یا برای اصول بنیادین حقوق بین الملل و حقوق و تعهدات وفق معاهده عدم اشاعه هسته ای و سایر اسناد مربوطه و همچنین اصول و رویه های شناخته شده ی بین المللی تلقی گردد .
معنای مقدمه فوق و همچنین بند دوم ماده ۶۷ ضمیمه یک ، آنست که ایران تبدیل به بزرگ ترین استثنای تاریخ آژانس شده ، چنین نظارت هایی در تاریخ آژانس بین المللی انرژی اتمی ، کاملاً غیر متعارف و بی سابقه بوده و صرفاً در مورد جمهوری اسلامی ایران اتخاذ شده است .
همچنین ماده ۷۴ ضمیمه یک ، مربوط به اجرای پروتکل الحاقی است که بر طبق آن آژانس می تواند درخواست بازدید از هر مکانی از جمله پایگاه های نظامی را بکند . این همان چیزی است که مقام معظم رهبری به صراحت آن را نفی کرده و فرمودند که اجازه این کار داده نخواهد شد اما متأسفانه در توافق وین پذیرفته شده است .
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا طی نطقی در تاریخ ۲۸ تیر ۹۴ اظهار داشت : توافق وین ، نظارت ها و بازرسی های بی سابقه ای را بر تأسیسات مهم اتمی ایران اعمال خواهد کرد و این مسئله را تضمین می کند که اگر ایران مفاد توافقنامه را نقض کند ، تحریم های سختی که در گذشته اعمال شده بود ، به سرعت باز خواهد گشت . اوباما در تاریخ ۲۳ تیر ۹۴ نیز گفته بود : در نتیجه این توافق ، بازرسان آژانس خواهند توانست به هر مکان مشکوک در داخل ایران دسترسی داشته باشند . آژانس به هر جا و هر زمان که لازم باشد ، دسترسی خواهد داشت . این شرط دائمی خواهد بود .
همچنین ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا ، در تاریخ اول مرداد ۹۴ در مجلس سنای آمریکا گفت : این توافق ، ایران را از توانمندی هسته ای دور کرده است . آژانس بین المللی انرژی اتمی می تواند پس از اطلاع رسانی ۲۴ روزه قبلی ، به تمامی سایت های مشکوک ایران [ از جمله سایت های نظامی ] دسترسی داشته باشد .
۷ – عدم مذاکره در مورد مسائل دفاعی کشور :
یکی از مسائلی که رهبر معظم انقلاب چندین بار به تیم مذاکره کننده تذکر داده بودند ، عدم اجازه برای مذاکره در مورد مسائل دفاعی کشور بود . اما متأسفانه تیم مذاکره کننده به این تذکرات مکرر رهبری توجه نکردند و با آمریکایی ها در مورد مسائل دفاعی کشور به مذاکره پرداختند .
آقای ظریف طبق ماده ۳ پیوست ب قطعنامه ۲۲۳۱ ، یک محدودیت ۸ ساله بر تولید و آزمایش و پرتاب موشک های بالستیک را پذیرفته است .
باید توجه داشت که اساساً یکی از مسائل و دغدغه های کلیدی آمریکا و رژیم صهیونیستی آن است که سامانه های دفاع موشکی آمریکا و سامانه های دفاع موشکی اسرائیل ، هنوز قادر به مقابله کامل با موشک های جمهوری اسلامی ایران نیستند و مشخص است که این محدودیت ۸ ساله سبب عقب ماندگی دفاعی ایران و پیشرفت سیستم های موشکی دشمنان ایران خواهد شد . این مسئله هنگامی اهمیت می یابد که توجه کنیم مهمترین دغدغه آمریکا برای برخورد نظامی با ایران ، نه ترس از سلاح هسته ای ، بلکه ترس آنان از توان بالای موشکی ایران می باشد .
همچنین به موجب ماده ۵ و ماده ۶ پیوست ب قطعنامه ۲۲۳۱ ، تا ۵ سال ، هر نوع خرید و یا فروش های تسلیحاتی ایران از کشورهای خارجی و یا به مقصد کشورهای خارجی ، باید مورد به مورد به شورای امنیت ـ یعنی آمریکا و متحدانش ـ گزارش گردد و در صورت تأیید آنها ، ایران می تواند موارد مذکور را انجام دهد .
یعنی اگر ایران برای مقاومت فلسطین یا حزب الله یا سوریه بخواهد حتی یک فشنگ یا یک جعبه مهمات ارسال کند ، یا به نیروهایی که در عراق با داعش می جنگند ، اسلحه بدهد ، به معنای نقض توافق خواهد بود و تحریم ها فوراً برخواهند گشت .
موارد فوق جزو مباحث دفاعی کشور بوده که تیم مذاکره کننده به هیچ وجه حق ورود به این مباحث و مذاکره در مورد آنها را نداشته است . چه رسد به اینکه یک سری محدودیت ها و تحریم ها را نیز بپذیرد !
پاور نماینده آمریکا در سازمان ملل نیز بعد از تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت گفت : فعالیت های بالستیکی و موشکی ایران در پی این توافق تحت نظارت سختی قرار خواهند گرفت .
۸ – عدم بازگشت ناپذیری تعهدات ایران :
مقام معظم رهبری در تاریخ اول فروردین ۱۳۹۴ می فرمایند : « آمریکایی ها تکرار می کنند که ایران در چیزهایی که قبول می کند ، بازگشت ناپذیری وجود داشته باشد . این را ما قبول نداریم . اگر چنانچه طرف مقابل می تواند به هر بهانه ای باز هم تحریم ها را علیه ملت ایران برقرار کند ، هیچ وجهی ندارد که هیئت مذاکره کننده ما بپذیرد و کاری انجام بدهد که این کار برگشت ناپذیر است . »
اما پذیرش نابود کردن قلب راکتور آب سنگین اراک و ارسال ۹۷۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده به خارج از کشور ، از جمله تعهدات بازگشت ناپذیر توافق برجام می باشند که مخالف خط قرمز رهبری است .
۹ – عدم پذیرش مذاکره زیر شبح تهدید :
مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ می فرمایند : « من نمی فهمم مذاکره در زیر شبح تهدید چه معنایی دارد ؟ … ملت ایران مذاکره زیر سایه تهدید را بر نمی تابد … بنده با مذاکراتی که در زیر شبح تهدید انجام بگیرد ، موافق نیستم . بروند حرف بزنند ، مذاکره کنند ، به توافق برسند ، اشکالی ندارد ـ البته در حالی که آن خطوط اصلی را رعایت کرده باشند ـ لکن به هیچ وجه تحمیل را قبول نکنند ، زور را قبول نکنند ، تحقیر را قبول نکنند ، تهدید را قبول نکنند . »
آمریکایی ها بارها در طول مذاکرات ، جمهوری اسلامی ایران را به حمله نظامی و افزایش فشارهای تحریم ها ، تهدید می کردند . اما تیم مذاکره کننده علی رغم همه این تهدیدها ، حاضر به عمل کردن به دستورات رهبری و قطع مذاکرات ، نبود .
۱۰ – تغییر نیافتن راکتور آب سنگین اراک :
یکی از خط قرمز های رهبری که به تیم مذاکره کننده تذکر داده شده بود ، تغییر نیافتن ماهیت راکتور آب سنگین اراک بود . اما توافق وین نشان می دهد که قرار است قلب این راکتور را از آن خارج و نابود کنند و سپس راکتور را بازطراحی کرده و تبدیل به راکتور آب سبکی کنند که دیگر با سوخت اورانیوم طبیعی کار نمی کند .
تضعیف توانمندی هسته ای کشور
اولین نتیجه ای که اجرای توافق وین ( برجام ) به دنبال دارد ، تضعیف شدید توانمندی هسته ای جمهوری اسلامی ایران می باشد که آن را تبدیل به یک صنعت دکوری و آزمایشگاهی خواهد کرد .
محدودیت های گسترده در غنی سازی ، در کمیت و در درجه خلوص سوخت تولید شده و محدودیت های کم نظیر در تحقیق و توسعه در هر موردی که منجر به غنی سازی شود ، ممنوعیت در فرآوری سوخت مصرف شده ، نحوه تعامل در برجام با راکتور تهران به خصوص در تأمین سوخت مورد نیاز و محدودیت های اعمال شده در فردو نشان می دهد که اساس برجام بر جلوگیری از پیشرفت و تحقیق و پژوهش در همه زمینه های هسته ای است .
به قول دکتر محمد جواد لاریجانی ، بخش هایی از توافقنامه وین می تواند زمینه سوء استفاده جدی در زمینه توانمندی هسته ای کشورمان بشود و همچنین تهدیدات جدی علیه امنیت ما می تواند به وجود آورد . غربی ها حتی یک قدم در ساختن آن راکتور وعده داده شده برنخواهند داشت و فقط منتظر انهدام راکتور اراک هستند .
طبق ماده ۳ ضمیمه یک برجام ، ایران به ساخت و ساز راکتور ناتمام موجود در اراک بر مبنای طرح اولیه ادامه نخواهد داد و کالندریای موجود را خارج کرده و تمام کانال های کالندریا با بتن به گونه ای پر می شوند که برای کاربرد هسته ای غیر قابل استفاده باشد و آژانس بتواند غیر قابل استفاده بودن آن را راستی آزمایی کند .
دکتر فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی ، در این مورد اظهار می دارد : اصل راکتور اراک یک گنبدی است که کف آن حدود ۱۰ متر عمق دارد و در حفره ای که وجود دارد ، یک استوانه فلزی کار گذاشته شده که جنس آن فولاد با درجه هسته ای است . فولاد خاصی است که گرید هسته ای دارد . حدود ۴ ، ۵ سال طول کشیده تا این محفظه اصلی راکتور با این فولاد خاص و با دقت های لازم تراشکاری و جوشکاری شده و سپس در محل خود نصب شده است . حالا می خواهند این محفظه که یک سرمایه ملی ما می باشد را از محل خود خارج و منهدم کنند . اگر راکتور اراک راه اندازی می شد و سوخت ایرانی در داخل آن به کار برده می شد ، با روش های خیلی هوشمندانه که به آن رسیده بودیم ، بعد از ۲ یا ۳ سال می توانستیم در دنیا ادعا کنیم که کاملاً سوخت را تولید می کنیم یعنی به یک کشور پیشرفته در آزمایش و تولید سوخت تبدیل می شدیم . متأسفانه فرصت هایی که با فعالیت های شبانه روزی دانشمندان ما ایجاد شده بود ، گرفته شد وگرنه ما تا الان راکتور اراک را راه اندازی کرده بودیم و شرایط انجام انواع و اقسام آزمایش ها در آنجا برای دانشمندان ما میسر می گشت . با توافق وین ، ما این فرصت را از دانشمندان مان گرفتیم که می توانستند با سوخت پلوتونیوم کار کنند . چون در برنامه های آتی ما این بود که پلوتونیوم را با اورانیوم ترکیب کنیم تا سوخت های آلیاژی تولید کنیم . چرا که انرژی هسته ای آینده از سوخت های پلوتونیومی حاصل می شود و اورانیوم رو به اتمام است . همین الان برخی از راکتورهای دنیا از پلوتونیوم به عنوان سوخت استفاده می کنند … طرح بازطراحی راکتور آب سنگین اراک ، طرحی بود که سه سال قبل از سوی آمریکایی ها مطرح شده بود .
طبق ماده ۷ برجام و ماده ۵۶ ضمیمه یک آن ، ایران به مدت ۱۵ سال ذخیره اورانیوم غنی شده خود را تا حد ۳۰۰ کیلوگرم گاز یو.اف.۶ ( یا معادل آن در ترکیب های شیمیایی دیگر ) با غنای ۶۷/۳ درصد نگاه خواهد داشت. این ماده چون مستلزم آن است که ایران حدود ۹۷۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده خود را از بین ببرد ، باعث دلسردی در میان دانشمندان و محققانی خواهد شد که سالیان زیادی تلاش کردند تا این محصول تولید شود . از سوی دیگر چون طی زمان طولانی ، ایران را وابسته به خرید اورانیوم غنی شده از کشورهای بیگانه می کند ، آنها با استفاده از این اهرم فشار می توانند استقلال اقتصادی و صنعتی ما را با خطر مواجه سازند .
دشمنان ایران نشان دادند که حتی حاضر به فروش سوخت ۲۰ درصد برای راکتور تحقیقاتی تهران جهت تولید رادیو داروهای مورد نیاز بیماران سرطانی نیز نیستند . لذا اعتماد کردن به دشمن کاملاً خلاف عقلانیت است .
همچنین طبق ماده ۶۳ ضمیمه یک برجام ، ایران پس از ده سال اجازه خواهد داشت تا سالیانه فقط ۲۰۰ دستگاه سانتریفیوژ از نسل ۶ و ۸ تولید کند . اولاً این ماده جلوی خودکفایی علمی و صنعتی را می گیرد چون فقط اجازه ساخت تعداد محدودی سانتریفیوژ به ایران داده شده است. ثانیاً باعث سلطه بیگانگان بر صنعت هسته ای کشور می شود.
بسیاری از متخصصین هسته ای کشور معتقدند برنامه هسته ای که به این نحو باقی می ماند ، فقط یک برنامه آزمایشگاهی و دکوری خواهد بود .
تحقیر جمهوری اسلامی ایران
یکی از اهدافی که دولت آمریکا ـ یعنی اصلی ترین دشمن جمهوری اسلامی ایران ـ از توافق وین دنبال می کند ، تحقیر نظام جمهوری اسلامی ایران است .
آمریکا در جای جای توافقنامه و قطعنامه ۲۲۳۱ ، بندها و مواردی را گنجانده است که خروجی آن تحقیر نظام اسلامی ایران است . از جمله در بند ۲۷ قطعنامه ۲۲۳۱ و نیز در متن برجام آمده است : “تمامی قیدها و شرایط و مقررات برجام فقط درباره ایران است و نباید تصور شود که سایر دولت ها نیز ملزم به رعایت این قیدها و شرایط هستند” . یعنی می گویند که ما فقط ایران را با این قیود و شرایط مهار کرده ایم !
هنگامی که آمریکایی ها می گویند شما آن قلب راکتور اراک یا کالندریا را از آب سنگین بیرون بکشید و تمام دهلیزهای آن را با بتن پر کنید ، این چیزی جز تحقیر یک ملت نیست . چرا ما چنین کاری کنیم ؟
همچنین در بند ۷ قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت چنین آمده است : ” از همه کشورها خواسته می شود اجرای کامل برجام را از طریق بازرسی تمام محموله ها به سوی ایران و یا از ایران به سوی کشورشان ، در اراضی شان از جمله بنادر و فرودگاه ها بر اساس اختیارات ملی و قانونی خود و منطبق با قوانین بین المللی به خصوص قانون دریا و موافقت نامه های بین المللی هوانوردی مربوطه تسهیل کنند . این در صورتی است که دولت ها دلایل متقنی دارند که تصور کنند آن محموله مواردی را در بر دارد که تأمین ، فروش ، انتقال یا صادرات آنها بر خلاف مجوزهای برجام یا این بیانیه صورت گرفته است . همچنین از آنها خواسته می شود که در این گونه موارد ، در بازرسی ها در آبهای آزاد با رضایت کشور صاحب کشتی ، همکاری کنند . “
مطلب فوق باعث خواهد شد که جمهوری اسلامی ایران به منزله یک مجرم بین المللی معرفی شده که کلیه مواد صادراتی و وارداتی آن باید مورد بازرسی و تفتیش و احیاناً توقیف هر کشوری در دنیا واقع گردد . یعنی نه تنها استقلال و حاکمیت ملی جمهوری اسلامی ایران را مخدوش می سازد ، بلکه باعث تحقیر آن در سطح جهان نیز خواهد شد .
افزایش احتمال حمله نظامی و سایه جنگ
در ماده ۷۴ ضمیمه یک برجام ،چنین آمده : « درخواست های دسترسی بر مبنای شروط برجام با نیت خوب ، یا در نظر داشتن حقوق حاکمیتی ایران ، درخواست خواهد شد و به حداقل ضروری برای اجرای موثر مسئولیت های راستی آزمایی تحت این برجام ، نگه داشته خواهد شد . هماهنگ با رویه های بین المللی پادمان های معمول ، چنین درخواست هایی با هدف مداخله در فعالیت های نظامی ایران یا دیگر فعالیت های مرتبط با امنیت ملی ایران نبوده اما منحصراً برای حل نگرانی هایی برخاسته از تحقق تعهدات برجام و دیگر تکالیف پادمان ها و عدم اشاعه ایران خواهد بود … در اجرای این شیوه و همین طور دیگر اقدامات شفاف ساز ، از آژانس خواسته می شود هر احتیاطی را برای صیانت از اسرار صنعتی ، فناورانه و تجاری و همین طور دیگر اطلاعات محرمانه که به آن دست پیدا می کند ، به کار گیرد ».
ماده فوق مربوط به درخواست دسترسی به سایت های نظامی جمهوری اسلامی ایران می باشد . باید توجه داشت که تا کنون هر گونه اطلاعات محرمانه ای که بازرسان آژانس از ایران کسب کرده اند ، بلافاصله در اختیار سازمان های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و متحدان آنها قرار گرفته است.
روزنامه اسرائیلی جروزالمپست طی گزارشی با اشاره به نقش توافق وین در تکمیل نقشه حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران ، نوشت: « بهترین دلیل برای توافق هستهای، این است که غرب خواهد فهمید کدام یک از سایتهای هستهای مهم ایران را بمباران کند. بدون توافق هستهای راهی برای شناخت اینکه چه سایتهایی در ایران واقعا مهم هستند، وجود نداشت از این رو واشنگتن و متحدانش ناگزیر بودند تمامی سایتهای هستهای را بمباران کنند… اما توافق هستهای، زمینه بازرسیهایی را فراهم میکند که به آمریکا و غرب امکان میدهد اهمیت راهبردی سایتهای هستهای مختلف ایران را ارزیابی کنند. بازرسان میتوانند خواستار دسترسی به نقاط مشکوک شوند. هرگونه مقاومت ایران، موجب توجه شدید به آن نقطه خاص خواهد شد. این امر به غرب میگوید که آن نقطه به حدی برای ایران اهمیت دارد که حاضر است با مقاومت در برابر بازرسی از آن، خطر جنگ را بپذیرد و همچنین نشان میدهد که در آن نقطه فعالیتی مغایر با توافق جریان دارد. به این ترتیب، چنین واکنشی، یک هدف نظامی روشن را به غرب مینمایاند… حملات نظامی برای اینکه موفق باشند، به عوامل اساسی مختلفی نیاز دارند؛ هدفهای مشخص قابل پیگیری، اطلاعات صحیح درباره آن اهداف و حمایت بینالمللی گسترده. توافق هستهای ایران هر سه این شروط را تامین میکند… سرویس های اطلاعاتی آمریکا و متحدانش میتوانند به نظارت بر ایران ادامه دهند، اما بدون بازرسیها، قدرتهای غربی فقط میتوانند ارزش واقعی را که ایران برای سایتهای مختلف خود قائل است، حدس بزنند. اگر این توافق از دست برود، تشخیص سایتهای هستهای مخفی با تلههای احتمالی یا سایتهای صنعتی نظامی که هیچ ربطی با تسلیحات هستهای ندارند، بسیار سختتر خواهد بود. این توافق ایران را ملزم میکند بیشتر ذخایر اورانیوم غنی شده و سانتریفیوژهای خود را کنار بگذارد و اگر نیاز به حمله باشد، عقل به ما میگوید نابود کردن ۶ هزار سانتریفیوژ، آسانتر از ۲۰ هزار سانتریفیوژ یا بیشتر خواهد بود. نهایتا اگر آمریکا به این توافق وفادار باشد، برای اقدام نظامی، احتمالا از حمایت یک ائتلاف بینالمللی برخوردار خواهد شد.»
این تحلیل روزنامه اسرائیلی در حالی است که برخی حامیان برجام مدعی شدهاند توافق مذکور سایه جنگ و تهدید را از سر کشور دور کرده است! اما واقعیت آن است که برجام ، زمینه حمله نظامی آمریکا و متحدانش به تأسیسات هسته ای ایران را چند برابر کرده است .
در همین رابطه ، سوزان رایس مشاور امنیت ملی آمریکا نیز در مصاحبه با شبکه تلویزیونی رویترز گفت : تمامی تأسیسات اتمی شناخته شده ایران به صورت مستمر و ۲۴ ساعته و هفت روز هفته ، تحت نظارت آژانس بین المللی اتمی خواهد بود . همچنین بازرسین بین المللی و آژانس بین المللی انرژی اتمی دسترسی مستمر به کل زنجیره تأمین برنامه اتمی ایران خواهند داشت .
ماهنامه آمریکایی ” نشنال اینترست ” در یک گزارش تحلیلی ، هدف آمریکا از این بازرسی های مستمر را چنین ذکر می کند : « بازرسی های سرزده از تأسیسات هسته ای ایران ، این امکان را می دهد که آمریکا و متحدانش یک نقشه بهتر از مجموعه هسته ای ایران در دست داشته باشند . اگرچه چارچوب گسترده برنامه هسته ای ایران آشکار شده ، لکن ابعاد و نیز زنجیره تأمین مواد مورد نیاز ، از دید آمریکا و متحدانش مغفول مانده است . بازرسی های سرزده ، به آمریکا و متحدانش وضعیت اطلاعاتی بهتری را برای از میان برداشتن برنامه هسته ای ایران می بخشد . از همه مهمتر آن است که این توافق جدید هسته ای ، به آمریکا و اسرائیل این فرصت را می دهد تا به بهبود توانایی هایشان در انجام حمله هوایی به تأسیسات هسته ای ایران بپردازند» .
در همین راستا ، جاش ارنست سخنگوی کاخ سفید آمریکا ، سه روز پس از توافق وین در یک نشست خبری گفت : «با وجود توافق ، همچنان گزینه نظامی در مقابل ایران روی میز است … نکته کلیدی این است که پس از توافق ، گزینه نظامی تقویت هم می شود ، چرا که طی این سالها ، ما جزئیات بیشتری از برنامه هسته ای ایران جمع آوری خواهیم کرد . بنا بر این ، زمانی که وقت تصمیم گیری فرماندهان نظامی آمریکا و اسرائیل در مورد هدف گیری می رسد ، به دلیل اطلاعاتی که طی این سالها به لطف رژیم بازرسی ها جمع آوری کرده ایم ، آن تصمیمات به طرز چشمگیری مبتنی بر اطلاعات بوده و توانمندی های ما ارتقاء یافته اند» .
گرچه آقای حسن روحانی و آقای ظریف ادعا کرده بودند که با مذاکرات هسته ای و توافق وین ، سایه تهدید جنگ از سر کشور کوتاه شده است ، اما اظهارات مقامات آمریکایی خلاف آن را نشان می دهد . اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا ، در فروردین ۹۴ طی یک مصاحبه با شبکه تلویزیونی ان. بی. سی اظهار داشت : اگر مذاکرات ایران و ۱+۵ به توافق خوب منجر نشود ، گزینه نظامی قطعاً روی میز باقی خواهد ماند .
جو بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا نیز در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ طی سخنانی گفت : واشنگتن اگر لازم باشد ، با تهران وارد جنگ خواهد شد .
همچنین اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا ، چند ساعت پس از اعلام توافق وین در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۹۴ ، طی بیانیه ای با تهدید ایران به حمله نظامی ، گفت : ما همچنان آماده ایم و موضعمان را حفظ کرده ایم تا امنیت دوستان و متحدانمان از جمله اسرائیل را تقویت کنیم ، تا در برابر تجاوز از خود دفاع کنیم ، تا از آزادی تردد دریایی اطمینان حاصل کنیم و تا نفوذ مخرب ایران را کنترل کنیم . ما اگر لازم باشد ، گزینه نظامی را به کار خواهیم بست .
اشتون کارتر هفته پیش از آن نیز در مجلس سنای آمریکا گفته بود که فارغ از نتیجه مذاکرات ، وظیفه دارد ابزار حمله به تأسیسات هسته ای ایران را حفظ کند .
مطالب فوق به خوبی گویای آن است که مذاکرات هسته ای و توافق وین ( برجام ) ، نه تنها احتمال حمله نظامی را برطرف نکرده است ، که برعکس ، آن را چند برابر کرده است .
نفوذ آمریکا از طریق برجام
یکی از اهداف خطرناکی که همواره آمریکا از مذاکرات هسته ای با ایران دنبال می کرده ، ایجاد کانال هایی برای نفوذ در ایران بوده است . مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۹۴ می فرمایند : « نقشه ی دوّم دشمن نفوذ است؛ میخواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه، یک نفوذی بهوجود بیاورند که تا دهها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ میخواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است؛ در ایران هم نیّتشان این است. آنها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هستهای … نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکاییها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همهی توان ـ که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است ـ مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد».
مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۹۴ نیز می فرمایند : « مذاکرهی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، یعنی نفوذ؛ تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را برای تحمیل باز کنند … امروز غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکا است؛ امروز جریان صهیونیستیِ بشدّت دشمن بشریّت و دشمن فضیلت، با آمریکا، هر دو در یک لباسند، دستشان از یک آستین بیرون می آید و با هم هستند. مذاکرهی با اینها یعنی راه را باز کردن برای اینکه بتوانند هم در زمینهی اقتصادی، هم در زمینهی فرهنگی، هم در زمینههای سیاسی و امنیّتیِ کشور نفوذ کنند … در همین مذاکرات مربوط به مسائل انرژی هستهای، هرجا فرصت پیدا کردند و میدان به آنها داده شد -که البتّه طرفهای ایرانی بحمدالله حواسشان جمع بود امّا یک جاهایی بالاخره آنها فرصتهایی پیدا کردند- یک نفوذی کردند، یک حرکت مضرِّ برای منافع ملّی انجام دادند؛ آنچه ممنوع است این است. مذاکرهی با آمریکا ممنوع است بهخاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد؛ این فرق میکند با مذاکره با فلان دولتی که نه چنین امکاناتی دارد، نه چنان انگیزهای دارد .»
امروز دشمن در راستای نفوذ و برای پس از برجام ، برنامه دارد . خطر نفوذ آمریکایی ها از طریق برجام بسیار جدی است . طراحی دشمن از مذاکرات ، نفوذ به داخل کشور و در زمینه های مختلف است . در ادامه به بررسی برخی از کانال های نفوذ آمریکا از طریق برجام ، می پردازیم .
کمیسیون مشترک
طبق ماده ۳۶ برجام که مربوط به ساز و کار حل و فصل اختلافات می باشد ، چنانچه جمهوری اسلامی ایران از یک و یا چند عضو گروه ۱+۵ شکایت کند که به تعهدات خود عمل نکرده اند ، ابتدا موضوع به کمیسیون مشترک ـ متشکل از ایران و گروه ۱+۵ ـ ارجاع داده می شود . این کمیسیون ۸ عضو دارد که عبارتند از ایران ، آمریکا ، انگلیس ، فرانسه ، آلمان ، نماینده اتحادیه اروپا ، روسیه و چین . یعنی ایران در این کمیسیون فقط یک رأی از ۸ رأی را دارد اما آمریکا همواره حداقل ۵ رأی را دارد . اگر موضوع از طریق این کمیسیون حل نشد ، به وزرای خارجه ارجاع داده می شود و پس از آن به یک هیئت مشورتی سه نفره . چنانچه از طریق این هیئت سه نفره نیز موضوع حل نشد ، مجدداً کمیسیون مشترک نظر می دهد و اگر ایران هنوز قانع نشده باشد ، موضوع به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع می شود .
سپس طبق ماده ۳۷ ، شورای امنیت در خصوص قطعنامه ای برای تداوم لغو تحریم ها رأی گیری می نماید . چنانچه این قطعنامه ظرف ۳۰ روز به تصویب نرسد ، به طور خودکار ، مفاد قطعنامه های سابق شورای امنیت سازمان ملل ، علیه ایران مجدداً برقرار خواهند شد مگر اینکه شورای امنیت به نحو دیگری تصمیم گیری نماید .
یعنی طبق ساز و کار فوق ، چه ایران از ۱+۵ شکایت کند و چه آنها از ایران ، در نهایت ، این ایران است که محکوم می شود و دوباره قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران برقرار می شود ! یعنی تیم مذاکره کننده ایرانی ، پیشاپیش حق هر گونه اعتراضی نسبت به عدم انجام تعهدات ۱+۵ را از خود سلب کرده است ! در واقع پس از آنکه ایران به دست خود ، عمده تأسیسات هسته ای خود را از کارآیی انداخت ، طرف های غربی به راحتی می توانند به تعهدات خود عمل نکنند !
در خوش بینانه ترین حالت ، چنانچه هر دو طرف به تعهدات خود عمل کردند ، پس از مدت کوتاهی ، دولت آمریکا اعمال فشارهای جدید خود را آغاز خواهد کرد . مثلاً به بهانه ی مبارزه با گروه های تروریستی ، از جمهوری اسلامی ایران خواهد خواست که به حمایت های خود از حزب الله لبنان ، حماس ، جهاد اسلامی ، انصارالله و … ـ که آمریکا و متحدانش آنان را گروه های تروریستی می دانند ـ خاتمه دهد و چنانچه ایران از قبول این خواسته امتناع ورزد ، آمریکا با تهدید شکایت از طریق کمیسیون مشترک و بازگرداندن همه ی تحریم های لغو شده ، ایران را وادار به پذیرش خواسته نامشروع خود خواهد کرد . پس از چندی ، دولت آمریکا از ایران خواهد خواست تا فرقه ضاله بهائیت را به رسمیت بشناسد ، همجنس بازی را قانونی اعلام کند ، گروه های تروریستی مانند مجاهدین خلق را به عنوان گروه های سیاسی به رسمیت بشناسد ، نظارت شورای نگهبان را از قانون اساسی حذف کند و … و چنانچه جمهوری اسلامی ایران نخواهد به این درخواست های نامشروع پاسخ مثبت بدهد ، با اعمال فشار از طریق کمیسیون مشترک ، همه ی تحریم های لغو شده را دوباره برقرار خواهند ساخت . یعنی کمیسیون مشترک ، یک کانال نفوذ خطرناکی است که دولت ایالات متحده آمریکا از طریق آن می تواند به راحتی هم به اعمال نفوذ سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و امنیتی بپردازد و هم استقلال و حاکمیت ملی جمهوری اسلامی ایران را مخدوش سازد .
کار گروه خرید
ضمیمه ۴ برجام ، مربوط به مسائل کمیسیون مشترک می باشد . بخش ۶ از ضمیمه ۴ ، مربوط به “کارگروه خرید” کمیسیون مشترک می باشد . در این بخش ، یک فهرست طولانی شامل صدها قلم مواد ، تجهیزات ، کالاها و فناوری های گوناگون با عنوان ” دارای کاربری دوگانه ” ذکر شده که برای تهیه هر یک مورد آنها از کشورهای خارجی ، باید از کمیسیون مشترک ـ یعنی در واقع از آمریکا و متحدانش ـ اجازه گرفت .
قابل ذکر است که این اقلام در کل صنایع و مراکز تحقیقاتی کشور کاربرد دارند . چیزهایی مانند دوربین های سرعت بالا ، نرم افزارها و سخت افزارهای صنعتی ، پمپ های تخلیه ، انواع فلزاتی مانند آلومینیوم و فولاد ، علاوه بر صنایع عادی ، در صنایع نظامی و مراکز تحقیقات دانشگاهی نیز کاربرد دارند . از آنجا که ایران موظف شده تا مشخصات شرکت های خارجی ارائه کننده موارد مذکور را به کارگروه خرید بدهد ، لذا باعث خواهد شد که اطلاعات و مشخصات شرکت ها و مؤسسات خارجی که با جمهوری اسلامی ایران همکاری می کنند ، فاش شده و توسط آمریکا و متحدینش مورد تحریم و مجازات قرار گیرند ؛ در نتیجه آنان دیگر حاضر به همکاری با ایران نخواهند شد . همچنین دادن مشخصات استفاده کننده نهایی در ایران نیز باعث نفوذ اطلاعاتی بیگانگان در صنایع مختلف کشور خواهد شد .
طبق برجام ، برای خرید هر قطعه با مصرف دوگانه غیر هسته ای غیر نظامی که شامل قطعات زیاد و مهمی می شود ـ مثل قطعاتی که در صنعت پزشکی ، پتروشیمی ، نفت ، برق ، سد و … کاربرد دارند ـ باید اطلاعات کاملی از تمام مشخصات محل مورد مصرف و … به این کانال خرید داده شود .
حال اگر ما برای صنعت پزشکی یا پتروشیمی یا هر صنعت غیر نظامی و غیر هسته ای خود ، نیازی به یکی از این قطعات با مصارف دوگانه داشته باشیم و تمام اطلاعات آن از جمله محل مورد استفاده و … را دقیقاً به کمیسیون مشترک ارائه دهیم و آنها طبق برجام اجازه خرید آن قطعه را به ما ندهند ـ چون هیچ الزامی برای پذیرش درخواست ما ندارند ـ ما دو راه بیشتر پیش روی خود نداریم : ۱ – به این خفت و خواری تن دهیم و طبق برجام هیچ حرفی نزنیم و این قطعات را تهیه نکنیم . در این صورت ، استقلال مان را لگدمال کرده ایم .
۲ – مثل گذشته این قطعات را از بازار بین المللی تهیه کنیم . در این صورت نقض برجام صورت گرفته و کلیه تحریم های تعلیقی و لغو شده ، بازخواهند گشت !
در یک ماده دیگر مربوط به کارگروه خرید گفته شده : “هر عضو برجام اگر این نگرانی را داشته باشد که یک فعالیت مرتبط با خرید در تعارض با این برجام است ، می تواند آن فعالیت را وفق مکانیزم حل و فصل اختلافات ، به کمیسیون مشترک ارجاع دهد” .
از آنجا که آمریکا و متحدینش در کمیسیون مشترک دارای اکثریت آراء می باشند و مکانیزم حل و فصل اختلافات در کمیسیون مشترک نیز کاملاً علیه جمهوری اسلامی ایران می باشد ؛ در نتیجه آنان به راحتی می توانند هر نوع خرید ایران از کشورهای دیگر را مغایر برجام اعلام کرده ، جلوی آن را بگیرند . یعنی با این ترفند ، آنان می توانند همه ی صنایع و مراکز تحقیقاتی کشور را در طی چند سال به بن بست کشانده و آنان را به تعطیلی بکشانند.
نفوذ اقتصادی
مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۵ شهریور ۹۴ می فرمایند : « در زمینههای اقتصادی، چشمهای بینای مسئولین اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند؛ چون نفوذ دشمن پایهی اقتصادِ محکم را متزلزل میکند. آنجاهایی که نفوذ اقتصادی کردند، آنجاهایی که توانستند خودشان را بر اقتصاد کشورها و ملّتها مثل یک بختکی سوار بکنند، پدر آن کشورها درآمد. »
برخی خوشباورانه تصور میکنند در دورهی پسابرجام، با سرازیر شدن سرمایه و فناوری غرب بهسوی ایران، گشایش اقتصادی فوقالعادهای رخ خواهد داد. بسیاری از صاحبنظران واقعبین، در تحقق چنین حالتی تردید جدی دارند و معتقدند حضور اقتصادی غرب در دورهی پسابرجام بیشتر در سطح بازار مصرف کالاهای غربی و نیز حضور برندهای مصرفی غرب همچون فروشگاههای زنجیرهای و… خواهد بود. تأملی در سفر چند هیئت دیپلماتیکی که از تهران دیدن کردند نیز مؤید همین ادعاست که بیشتر بهدنبال بازاریابی برای کالاهای خود بودهاند تا سرمایهگذاری و انتقال فناوری، خصوصاً در حوزههای راهبردی و تأثیرگذار در پیشرفت کشور. البته این سطح از حضور اقتصادی غرب، منافع دیگری را نیز دنبال میکند و آن وابستهسازی بازار و ذائقهی مصرفکنندهی ایرانی به کالای غربی، کنترل از راه دور بازار و گردش پول در اقتصاد ملی ایران و نیز داشتن فرصتهای بالقوه برای دخالت در اقتصاد ایران است.
بخشی از نفوذ اقتصادی دشمن از طریق تجارت ، بازرگانی ، ورود کالاهای آمریکایی ، راه اندازی بانک های خارجی در کشور ، اعطای وام های گوناگون برای خرید کالاهای مصرفی از کشورهای خارجی و …صورت می گیرد. بی توجهی دولت به تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری درباره اقتصاد مقاومتی ، و چشم دوختن به دست آمریکا و اروپا ، راه را برای نفوذ اقتصادی دشمن باز می کند .
نفوذ اطلاعاتی
ماده ۱۳ برجام که مربوط به اجرای پروتکل الحاقی می شود ، از آنجا که برای رئیس جمهور و مجلس شورای اسلامی ایران ، تعیین تکلیف می کند ؛ باعث زیر سؤال رفتن استقلال و حاکمیت ملی جمهوری اسلامی ایران می شود . همچنین اجرای پروتکل الحاقی باعث باز شدن پای جاسوسان سازمان های جاسوسی آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی به ایران می شود .
طبق بند دوم ماده ۶۷ ضمیمه یک برجام نیز جمهوری اسلامی ایران باید به بازرسان آژانس یعنی جاسوسان سرویس های اطلاعاتی سیا و ام.آی.۶ و موساد ، یک دفتر کار در هر یک از سایت های هسته ای خویش بدهد ! همچنین طبق بند سوم ماده ۶۷ ، ایران باید طی ۹ ماه از تاریخ اجرای برجام ، اجازه دهد تا تعداد بازرسان آژانس به ۱۳۰ الی ۱۵۰ نفر افزایش یابد . یعنی اجازه دهیم تا یک شبکه گسترده جاسوسی ، به صورت رسمی در کشور مستقر گردد تا ضمن شناسایی دانشمندان هسته ای ما ، از توانمندی های علمی و صنعتی ما سر در آورده و هر نوع ضربه ای را که می خواهند ، به کشور وارد کنند .
طبق بخش ۶ از ضمیمه ۴ برجام ، هر کشوری در دنیا می تواند به خود حق بدهد تا به تمام کارخانجات ، کارگاه ها ، آزمایشگاه ها ، مراکز تحقیقاتی ، سازمان ها ، مؤسسات و نهادهای جمهوری اسلامی ایران وارد شده و به بهانه راستی آزمایی در مورد کاربر نهایی مواد دارای کاربری مضاعف ، به جاسوسی بپردازد . و این یعنی نفوذ و سلطه بیگانگان در شوؤن مختلف کشور .
ماده ۴۳ ضمیمه یک برجام نیز هر نوع تحقیق دانشگاهی بر روی سانتریفیوژهای جدید که به مرحله نمونه سازی برای تست مکانیکی برسد را منوط به تأیید آن توسط کمیسیون مشترک کرده است . این ماده چون مستلزم تصویب پروژه های هسته ای محققان و دانشمندان کشور توسط کمیسیون مشترک ـ یعنی آمریکا و متحدینش ـ می باشد ، باعث شناسایی محققان و دانشمندان کشور توسط جاسوسان غربی می شود .
همچنین طبق بند دوم ماده ۸۰ ضمیمه یک برجام ، همه کارگاه ها و کارخانجات محرمانه که در کار فرم دهی سرد ، پیچش الیاف و تولید لوله های روتور و بیلوز فعالیت دارند ، بایستی در دسترس بازرسان آژانس ـ یا همان جاسوسان غربی ـ قرار گیرند.
طبق بند یک ماده ۸۲ ضمیمه یک برجام نیز ایران در فعالیت های طراحی ، توسعه ، ساخت ، دستیابی و یا استفاده از مدل های کامپیوتری برای شبیه سازی وسایل انفجاری هسته ای ، وارد نخواهد شد . لازمه اجرای این ماده آن است که بیگانگان بر همه سیستم های تحقیقات علمی ، دانشگاهی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران مسلط شده و نظارت داشته باشند .
موارد فوق به خوبی گویای آن است که توافق برجام ، باعث نفوذ گسترده اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و هم پیمانانش در جمهوری اسلامی ایران خواهد شد و از این طریق ، صدمات و خسارات زیادی را به ایران وارد خواهد کرد .
نفوذ فرهنگی و سیاسی
مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۹۴ می فرمایند : « در زمینههای اقتصادی، چشم های بینای مسئولین اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند؛ چون نفوذ دشمن پایهی اقتصادِ محکم را متزلزل میکند. … این هم البتّه خیلی مهم است؛ امّا در قبال نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی اهمیتش، کمتر است و از همه مهمتر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است… دشمن سعی میکند در زمینهی فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بهوجود بیاورد. خرجها میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است.»
مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۹۴ نیز می فرمایند : « نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیمگیری، و اگر نشد تصمیمسازی، نفوذ بکنند. وقتی دستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریّتی یک کشور تحتتأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آنوقت همهی تصمیمگیریها در این کشور بر طبقِ خواست و میل و ارادهی مستکبرین انجام خواهد گرفت؛ یعنی مجبور میشوند. وقتی یک کشوری تحت نفوذ سیاسی قرار گرفت، حرکت آن کشور، جهتگیری آن کشور در دستگاههای مدیریّتی، بر طبق ارادهی آنها است؛ آنها هم همین را میخواهند.»
ایشان در تاریخ ۲۰ مهر ۹۴ نیز می فرمایند :
« آنها بدنبال تأثیرگذاری بر مردم و تغییر طیف وسیعی از باورهای آنان بویژه جوانان و نخبگان هستند که باورهای اعتقادیِ دینی، سیاسی و فرهنگی مردم از جمله این باورها است.»
نفوذ سیاسی در اراده، تصمیمات و معادلات درون نظام ، با دو هدف اساسی صورت میگیرد. اول اطمینان و اطلاع از میزان خطر نظام برای صهیونیستها و اطلاع از راهبردها و تدابیر ایران در منطقه و دوم تأثیرگذاری بر ماهیت نظام در یک پروسه ۱۰ ساله که به «راز محدودیتهای ۱۰ ساله» ایران در برجام برمیگردد. امریکاییها به جای براندازی بر این باورند که ابتدا باید نظام را از شعارهای انقلابی و استکبارستیزانه تهی نمود و برای رسیدن به این هدف علاقهمند به استمرار جریاناتی در قدرت هستند که اصرار بر مرگ بر امریکا و استکبارستیزی نداشته باشند. بنابراین نفوذ امری پیچیده ، زیرزمینی و مخوف نیست بلکه تمایل امریکا به حاکمیت جریانی است که عامدانه به شعارهای انقلاب اصرار ندارد و در خوش بینانهترین حالت ، به دنبال توسعه اقتصادی منهای ارزش ها و آرمان ها میباشد. به همین دلیل رئیسجمهور امریکا در مجمع عمومی سازمان ملل اعلام میدارد: «ایرانیها باید بدانند که شعار مرگ بر امریکا برای آنان اشتغال ایجاد نمیکند.» او فهمیده است که گروهی در داخل ایران شرط تحقق اشتغال و گشایش اقتصادی را ارتباط با امریکا دانستهاند و همین مجرا را برای نفوذ تقویت میکنند. رئیسجمهور امریکا در جای دیگری میگوید: «بعد از توافق وین طرفداران ما در ایران حاکمیت را تحت فشار قرار خواهند داد» .
چندی پس از این سخنان ، نامهای منسوب به تعدادی از اساتید دانشگاه ، خطاب به رئیسجمهور صادر میشود که از شعار مرگ بر آمریکا در مراکز مذهبی ـ بعد از نمازهای جماعت مساجد و در نماز جمعه ها ـ جلوگیری نمایید. اصرار امریکاییها بر ادامه مذاکرات و تماسهای مکرر با مسئولان ایرانی ، برای اطلاع از تصمیمات ایران در منطقه است و میدانند تا وارد ارتباطات رسمی نشوند، نمیتوانند از واقعیت تصمیمات نظام مطلع شوند. بنابراین اصرار بر مذاکره و رابطه ، با این هدف صورت می پذیرد که مقدمه و پیشنیاز هرگونه براندازی، تهی کردن نظام از شعارهای انقلابی است و بر این باورند که توانستهاند بین «توسعه و رفاه» با استمرار روح اسلام انقلابی ، در درون ایران یک تقابل ایجاد نمایند . لذا این فرصت را برای نفوذ و تقویت این تقابل مدنظر دارند. به همین دلیل نباید فقط دستگیری چند خبرنگار که از امریکا پول میگرفتهاند را در قامت نفوذ طرح کرد و بقیه را معاف نمود. بخشی از نفوذ نیز از طریق ارتباط با دگراندیشان یا اپوزیسیون در درون ایران و سازماندهی آنان برای اهداف خاص ، صورت می گیرد ؛ اما بخش مهمتر نفوذ عبارت است از تأثیر بر نیروهای درون حاکمیت و شرطیسازی بخشی از مردم به امید گشایش پسابرجام . بنابراین استمرار حاکمیت جریانی که صرفاً به پسوند « اسلامی» در عنوان نظام معتقد باشد، در حال حاضر (تا ۱۰ سال) برای امریکاییها مطلوب است و تلاش دارند طرفداران «جمهوری اسلامی اسمی» را با طرفداران انقلاب اسلامی به هماوردی بکشانند و احساس میکنند زمینه آن در حاکمیت وجود دارد. بنابراین نفوذ سیاسی معبری برای ورود به ابعاد نفوذ اقتصادی و فرهنگی در کشور از طریق بخشی از حاکمیت است .
یکی از مهمترین موانع در مقابل نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن ، تفکر بسیجی است . جنگ تحمیلی ، تفکر بسیجی را پخته تر کرد و کارآمدی این تفکر را در سخت ترین عرصه ها نشان داد. جنگ تحمیلی تفکر بسیجی را آبدیده کرد. قدرت تفکر بسیجی ، یک قدرت نرم افزاری است که سخت ترین سخت افزار ها هم نمی تواند بر آن غلبه کند.
نفوذ این است که تفکر بسیجی را از ما بگیرند. نفوذ این نیست که از مرز شلمچه و چزابه دشمن وارد کشور شود. از نظر دشمن بهترین نفوذ این است که مهم ترین منبع اقتدار کشور ما که تفکر بسجی است را از ما سلب کند. دشمن می فهمد در این نبرد نرم افزاری مادامی که تفکر بسیجی وجود دارد نمی تواند به اهداف خود برسد و به همین دلیل تمام تلاش خودش را بکار گرفته تا بسیج را که مظهر اقتدار یک ملت است با شعارهای واهی از زبان افرادی که مصداق بارز نفوذی هستند ، از میدان به در کند.
بسیج بزرگترین موفقیت ها را در تاریخ معاصر ایران داشته است. او می خواهد مولفه ها و عناصر قدرت بسیج را از ملت بگیرد و مهمترین مولفه بسیج خداباوری و ایمان است و دشمن می خواهد این مولفه را از بسیج بگیرد و در مسیری که ملت ما دنبال می کند ، تردید ایجاد کند. او می داند با ایجاد تردید می تواند به اهداف استکباری خود برسد. مهم ترین سلاح ملت ما مقابل دشمن ایمان بود. پیشرفت و امنیت ملت ما ثمره ایمان ملت ماست. نفوذ در اینجا یعنی تردید در ایمان ملت.
مولفه دوم تفکر بسیجی شجاعت و نترسیدن است. دشمنان با انحصاراتی که برای خود ایجاد کرده اند می گویند ما برای دنیا تصمیم می گیریم و بقیه هم باید اطاعت کنند و در چنین شرایطی کسی می تواند موفق شود که بایستد و نترسد و این هنر امام و رهبری است که می ایستند و نمی ترسند. نترسیدن و نگران نبودن ، پیام تفکر بسیجی است زیرا شیطان با ابزار ترساندن کارش را به پیش می برد و مومن باید با نترسیدن مقابلش بایستد.
از کارتر و ریگان تا بوش و اوباما همه یک جمله امام را قبول دارند و اذعان دارند که ” آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند” و نفوذ در اینجا یعنی ترساندن ملت. لذا اگر کسانی بخواهند ملت را از آمریکا، قطعنامه و تحریم بترسانند ، اینها می خواهند قدرت یک ملت را که نترسیدن است ، به ترسیدن تبدیل کنند تا برای ملت ذلت به بار بیاید.
مولفه آخر تفکر بسیجی اعتماد به نفس و اعتماد به شعار «ما می توانیم» است. این اگر در اقتصاد ظهور کند افزایش رفاه و پیشرفت را در پی خواهد داشت و می تواند پیروزی های بزرگ را رقم بزند و نفوذ در اینجا این است که بگویند ما نمی توانیم و باید از خارج مدیر اقتصادی وارد کنیم و در توانایی های ملت تردید ایجاد کنند.
در باره نفوذ فرهنگی و سیاسی آمریکا باز هم تأکید می کنیم که خط نفوذ آمریکا تا زمانی که در داخل حکومت پایگاه نداشته باشد ، موفق نخواهد شد . نفوذی ها می گویند شما را باید ارباب های خارجی اداره کنند و با کمک آنها همه امکانات مادی و رفاهی فراهم می شود .
اگر کسانی در حکومت ما و به خصوص در قوه مجریه نفوذ کردند و گفتند ما نمی توانیم و آنها می توانند و دیگر مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس گفتن کافی است ، این امر باعث غلبه آمریکا بر ما می شود . امام می فرمود فکر تسلیم پذیری در مقابل آمریکا ، خطرناک تر از خود آمریکاست .
برخی از مسئولین ، پس از مذاکرات هسته ای گفتند دیگر هر حرفی را نمی شود زد و باید دهانتان را ببندید و مواظب باشید هر حرفی نزنید تا یک وقت آمریکا از ما ناراحت نشود . این افراد ریشه خط امام را خواسته یا نا خواسته می زنند . این حرف ها کاملاً خلاف خط امام و خروج از آن است .
امروز یک جریان در حوزه سیاست خارجی می گوید باید سوء تفاهم های خود را با آمریکا رفع کنیم ؛ در صورتی که ما هیچ گاه با ملت آمریکا مشکل نداشته ایم ، بلکه مسئله اصلی ما با دولتمردان و حاکمان سرمایه دار و صهیونیست آمریکا بوده است . نه ما و نه آمریکا هیچ سوء تفاهمی با یکدیگر نداریم . آنها می گویند آنچه که امروز در مورد توافق هسته ای انجام می شود ، سرنگونی ایران را آسان تر خواهد کرد . آیا این اظهارات سوء تفاهم و توهم توطئه است ؟ مذاکره ما با آمریکا فقط در موضوع هسته ای و در چارچوب و محدوده قانون اساسی بود . قانون اساسی هم اجازه ذلت به ما نمی دهد .
کسانی که در داخل کشور فکر می کنند آمریکایی ها اهل منطق ، مذاکره ، قانون ، حقوق بشر و مناسبات انسانی هستند ، باید از خواب غفلت بیدار شوند ، دولت آمریکا در هر شرایطی یک دولت جنایتکار و متجاوز است .
حضور سیاسی دیپلماتیک
محور دیگری که مدنظر کاخ سفید برای رخنه به محیط ایران است، جبران خلأ حضور مستقیم سیاسی از طریق احیای دفتر مستقل حافظ منافع آمریکاست. همانگونه که میدانیم، در حال حاضر آمریکا دفتر حافظ منافع مستقلی در تهران ندارد و از طریق سفارت سوئیس برخی خدمات کنسولی را در سطحی حداقلی دنبال میکند. آمریکا و جریان سلطهپذیر به این بهانه که اخیراً به دفتر حافظ منافع ایران در آمریکا مکان مستقلی داده اند، بهدنبال احیای این دفتر در تهران هستند. سابقهی تاریخی نشان میدهد که حضور دیپلماتهای آمریکایی در هر نقطه از جهان با دخالتهای آشکار و پنهان آنها همراه خواهد بود. البته در کشور ما ایران نیز پیشینهی سفارت سابق آمریکا در تهران در شکلدهی به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و نیز جاسوسی و دخالتهای خسارتباری که در یک سال پس از انقلاب اسلامی رخ داد، نشان میدهد که باید نگرانیهای بهمراتب بیشتری برای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران داشت.
زمزمه های مختلفی که طی چند ماه گذشته مبنی بر ” احتمال بازگشایی سفارت آمریکا در ایران ” از سوی عناصر دلداده و مجذوب شیطان بزرگ ـ که در واقع نقش پادوهای سیاسی آمریکا در ایران را بازی می کنند ـ مطرح شد ، حکایت از یک توطئه سیاسی بزرگ می کند . توطئه ای که مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۶ مرداد ۹۴ فرمودند که اجازه تحقق آن را نخواهند داد . آمریکایی ها بارها اعلام کرده اند به علت آنکه در ایران حضور مستقیم سیاسی ندارند ، طرح های براندازانه آنها دقیق اجرا نشده است . لذا خواهان حضور رسمی دیپلماتیک در ایران هستند تا بتوانند با مزدوران داخلی شان بهتر ارتباط داشته باشند و عملیات براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را با دقت بیشتری اجرا کنند .
حمایت از جریان غربگرا و سلطهپذیر
غرب گرایان لیبرال و سکولار که در فتنه آمریکایی سال ۸۸ با غربی ها همراهی نمودند ، پس از روی کار آمدن دولت یازدهم ، سعی کردند از حمایت طرف های غربی بهره برده و با اقدام علیه گفتمان انقلاب اسلامی و دستاورد های مقاومت، از حاشیه به متن قدرت نفوذ کنند.
اوباما رئیس جمهور آمریکا ، رسماً اعلام کرد با توافق هسته ای ، دست نیروهای میانه رو در انتخابات آینده مجلس ایران را قوی تر کرده اند . آمریکایی ها می گویند : با توافق هسته ای ، میانه روها را در مقابل افراطیونی که مرگ بر آمریکا می گویند ، قدرتمند تر ساختیم .
امید کاخ سفید به توافق هستهای – فارغ از مباحث فنی هستهای – نفوذ و اختلافافکنی است. هنری کیسینجر و جرج شولتز -دو دیپلمات کهنهکار و وزرای خارجه اسبق آمریکا- طی یادداشت مشترکی در روزنامه وال استریت ژورنال که پس از تفاهم لوزان منتشر شد، ضمن دفاع از توافق هستهای با ایران مینویسند : «توافق با ایران باعث میشود در ۱۰ سال آینده آمریکا با ایرانی متفاوت و کمتر تهاجمی – یعنی کمتر انقلابی- مواجه باشد.» نشریه نشنالاینترست نیز اخیراً در گزارشی درباره این خیال واهی مینویسد : « آمریکا با ارائه مقدار مشخصی از همکاری و تضمین امنیت به ایران، نیروهای اصلاح طلب را برای تغییر شکل دادن مسیر انقلاب کمک میکند و از جو بسیج عمومی علیه تهدیدات آمریکا میکاهد. این پروسه به معنای تضعیف نیروهای انقلابی در تهران و ایجاد امید برای تغییرات دلخواه ما در آینده خواهد بود.»
اعترافات صریحی که طی ماه های اخیر از کاخ سفید در لزوم حمایت از جریان غربگرای داخل ایران بهعنوان آخرین نقطهی امید نظام سلطه شنیده میشود، چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. این اظهارات ، گویای واقعیات بسیاری دربارهی پشتصحنهی سناریوی نفوذ آمریکا به ایران است.
پیتر هارل از پژوهشگران اندیشکدهی «مرکز امنیت آمریکایی جدید» به مقامات کاخ سفید چنین تجویز میکند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند. آمریکا در این موضوع که قبل از انقضای توافق هستهای، شاهد اصلاحات سیاسی در ایران باشد، یک منفعت و علاقهی زیادی دارد. آمریکا باید با سرمایهگذاری کردن روی توافق هستهای، به ترویج اصلاحات در ایران کمک کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بینالمللی با نهادهای جامعهی مدنی در ایران تسهیل شود و نیز (واشنگتن) به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران که بهدنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد.»
در همین راستا ، باراک اوباما طی سخنانی اظهار داشته بود : « به نظر من تندروهایی در داخل ایران حضور دارند که فکر می کنند مخالفت با ما ، تلاش برای نابودی اسرائیل ، ایجاد ناامنی در جاهایی مثل سوریه یا یمن یا لبنان کار درستی است . به نظر من در داخل ایران کسان دیگری هم هستند که معتقدند این کار سازنده نیست . اگر ما این توافق هسته ای را امضاء کنیم ، این امکان وجود دارد که موضع این نیروهای میانه رو را در داخل ایران تقویت کنیم . »
دولت آمریکا برای حمایت از جناح غرب گرا و به اصطلاح میانه رو ، راهکار اعمال فشار های اقتصادی بر مردم ایران را در پیش گرفته تا مردم برای رهایی از این فشارها ، به طرف نیروهای متمایل به غرب گرایش پیدا کنند . روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در این ارتباط صراحتا اذعان داشت: «تلاش های کنونی برای ایجاد فشار اقتصادی برایران باید با تلاش برای حمایت از اپوزیسون داخلی همراه شود».
درست به همین خاطر بود که چند سال قبل ، یکی از کسانی که در ماجرای فتنه خائنانه ۸۸ جزو صحنه گردانان اصلی آن فتنه بود ، از طریق آقازاده ی معروفش برای مقامات وزارت خزانه داری آمریکا پیام فرستاده بود که تحریم های اقتصادی علیه ایران را بیشتر کنند تا مردم ضمن بدبین شدن به دولت وقت ، تحت فشار قرار گیرند و برای رهایی از این فشارها ، به سوی غرب گراها تمایل پیدا کنند .
همچنین سوزان مالونی و ری تکیه از پژوهشگران مرکز سابان ، با تاکید بر این سیاست اظهار داشتند: «سیاست آمریکا در مقابل ایران باید تشدید فشارهای اقتصادی و تحریم مالی آن کشور، تقویت نیروهای غرب گرای آن و تاثیر گذاری بر روی رقابت های درونی صاحبان قدرت آن کشور باشد.»
اما در هنگامی که دشمن اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران در ابراز خصومت خود هیچ ملاحظه ای ندارد ، یک جریان در حوزه سیاست خارجی میگوید باید سوءتفاهمهای خود را با آمریکا رفع کنیم؛ در صورتی که ما هیچگاه با ملت آمریکا مشکل نداشتیم، بلکه مساله اصلی ما دولتمردان و حاکمان آمریکا بوده است. زمانی به امام (ره) گفتند با آمریکا مذاکره کنید. ایشان فرمودند ما چه مذاکرهای با آمریکا انجام دهیم؟ آیا مادران و پدران شهید با آمریکا مذاکره کنند؟ اینها میخواهند بگویند مقابل آمریکا تسلیم شوید ولی ما تسلیم نمی شویم .
کشور ما امسال با دو رویداد مهم و سرنوشتساز انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی ، مواجه است و برآوردها نشان میدهد چشم طمع دشمن بار دیگر این دو انتخابات را هدف گرفته است. بیتردید اگر روند رخنهی تمامعیار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دشمن تاحدی با موفقیت همراه شود، غرب میتواند امیدوار باشد که میوههای این سناریو در اسفندماه ۹۴ چیده شود. از اینرو لازم است آحاد ملت و نهادهای ذیربط درخصوص تلاش جریان سلطهپذیر و گرا دهندگان به دشمن برای رخنه در حاکمیت، حداکثر هوشیاری را به خرج دهند.
جالب است که اوباما رسماً اعلام کرد با توافق هستهای، دست نیروهای میانهرو در انتخابات آینده مجلس ایران را قویتر کردهایم. آمریکاییها میگویند با توافق هستهای، میانهروها را در مقابل افراطیونی که مرگ بر آمریکا میگویند، قدرتمندتر ساختیم. در همین راستا آنچه که از قرائن و شواهد گوناگون برمی آید ، جناح مدعی اعتدال سعی دارد تا به مجرد آنکه برخی از تحریم ها ـ ولو در حد اندک ـ کنار گذاشته شد ، با تبلیغات وسیع ، آنرا دستاورد عظیم مذاکرات دو ساله اعلام کرده و با وعده غیر واقعی شکوفا شدن اوضاع اقتصادی کشور در چند ماه بعد ، آرای مردم را به سوی نمایندگان جناح خویش جلب کند .
براندازی و تغییر نظام
جان کری وزیر امور خارجه آمریکا ، ساعتی پس از توافق وین ، طی مصاحبه ای با اشاره به مفاد برجام گفت : بخشی از بندهای توافق به مدت ۱۰ سال ، برخی از بندهای آن به مدت ۱۵ سال ، و بخشی برای ۲۵ سال اجرا می شود . برخی بندها نیز به ویژه آنها که به شفاف سازی مربوط می شود ، به صورت دائمی پا بر جا است .
به راستی هدف دولت آمریکا از اینکه پرونده هسته ای ایران را تا چند دهه طول دهد ، چیست ؟ جوفی جوزف از اعضای تیم مذاکره کننده آمریکا در مذاکرات ۱+۵ ، در اسفند ماه ۱۳۹۲ طی مقاله ای در سایت مؤسسه بلفر ، اذعان کرد آمریکایی ها طرحی را دنبال می کنند تا پرونده هسته ای ایران را بین ۲۰ تا ۲۵ سال ادامه دهند تا در این مدت ، طرح تغییر نظام ایران را به تدریج دنبال کنند .
مروری بر متن و محتوای سند برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل حاکی از آن است که توافق وین نه فقط آن گونه که ادعا می شود نقطه پایانی بر چالش هسته ای ۱۲ ساله نیست ، بلکه می تواند نقش آتش تهیه ای را داشته باشد که حریف با هدف تضعیف پایه های قدرت جمهوری اسلامی ایران و زمینه سازی برای یک اقدام براندازانه ی آسان و کم هزینه در آینده ای هر چند دور تدارک دیده و به صحنه آورده است .
اندیشکده «امریکن اینترپرایز» در گزارشی به قلم «متیو مککینس» هدف اصلی اوباما رئیس جمهور آمریکا از توافق وین را این گونه فاش کرد : « اوباما امیدوار است که توافق هستهای با ایران به تغییر سیاستهای تهران و نهایتا تغییر ماهوی جمهوری اسلامی ایران منجر شود ».
آمریکا برای تغییر ماهیت جمهوری اسلامی ایران ، به دنبال نفوذ و بازگشت به ایران است . طرح آمریکا برای نفوذ و بازگشت به ایران ، یک طرح ده ساله و پنج مرحله ای است که در مراحل پایانی می بایست به تعامل راهبردی و تعیین نقش برای ایران از سوی آمریکا منتهی گردد. این طرح سه راهبرد “مهار”، “تغییر رفتار” و “تغییر ساختار” جمهوری اسلامی را در دستور کار دارد. این طرح برای نفوذ و بازگشت به ایران بعد از فتنه آمریکایی ۸۸ و شکست آن ، کلید خورد.
وسوسه کردن ایران به تعامل با آمریکا ، یکی از مراحل طرح آمریکا برای نفوذ و بازگشت به ایران است. در گزارش مرکز خاورمیانه ای سابان با صراحت هدف از این مرحله را این گونه بیان می کند:” تغییر رفتار ایران از طریق تعامل و تشویق”
در گزارش مرکز سابان پیرامون تعامل تاکید می شود: « این رویکرد موفقیت گسترده ای در دراز مدت دارد و تغییر حکومت را به دنبال دارد ».
طرفداران رویکرد معامله بزرگ با ایران، بر این باورند که باید با وسوسه کردن تهران به معامله بزرگ، تعامل راهبردی بین آمریکا و ایران برقرار کرد. اینان بر این اعتقاد هستند که به صورت “گام به گام” می توان ایران را اقناع نمود که از سیاست های خصمانه دست بر دارد.
در این باره کنت پولاک یکی از تهیه کنندگان گزارش مرکز سابان ، می گوید: « چنین معامله ای موهبتی الهی برای آمریکا، اسرائیل، عربستان و سایر متحدان در منطقه و فراتر از منطقه خواهد بود ».
شایان ذکر است معتقدان به تعامل راهبردی با ایران، از گذشته تا به حال، از طرق مختلف، با برخی از جریان های داخلی در کشورمان مرتبط بوده و هستند. در این میان وابستگان ایرانی شیطان بزرگ که آمریکا را کدخدای جهان می دانند ، چشم امید به این رویکرد بسته اند.
طراحان و کارگزاران طرح آمریکا برای نفوذ و بازگشت به ایران تغییرات زیر را از طریق جریان های غرب گرا در ایران به انتظار نشسته اند.
- تغییر در سیاست جمهوری اسلامی ایران
- تغییر در معادلات و آرایش سیاسی در ایران
- تغییر در وضعیت فرهنگی و اجتماعی در ایران
- تغییر در مناسبات اقتصادی ایران و امریکا
آمریکایی ها تلاش می کنند بازی “تعامل دو سویه” را با غرب گرایان جریان اسلام آمریکایی برای تغییر در ایران دنبال کنند. در این بین تغییر در دو حوزه سیاست خارجی و فرهنگی از الویت بیشتری برای آمریکایی ها و غرب گرایان کدخداپذیر و نفوذ پذیر ، برخوردار است.
آمریکایی ها انتظار دارند در این مرحله روند تغییرات فوق، زمینه بازگشایی دفتر حافظ منافع این کشور در ایران را فراهم نموده و تدیجاً به عادی سازی روابط بین دو کشور منتهی گردد.
اشتیاق زاید الوصف بریدگان از مکتب امام (ره) و اصول و ارزش های انقلاب اسلامی ، برای تعامل هرچه سریعتر با آمریکا، عملاً آنان را در جرگه جریان اسلام آمریکایی درآورده است.
اظهارات و مواضع اخیر این افراد در ضرورت تعامل و ارتباط با آمریکا، در آینده ای نزدیک ممکن است مخاطراتی جدی را متوجه وحدت و انسجام ملی نماید.
این وادادگی ها در برابر آمریکا در حالی است که در حال حاضر ، دولت باراک اوباما حدود دو میلیارد دلار بودجه برای عملیات تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران ، اختصاص داده است . پس از دستگیری تعدادی از عناصر داخلی مرتبط با شبکه های اطلاعاتی آمریکا ـ و به طور مشخص مرتبط با شخص جان کری ـ در آبان ۱۳۹۴ ، سردار نقدی فرمانده نیروی مقاومت بسیج ، طی سخنانی در تاریخ ۶ آذر ۹۴ اظهار داشت : « دولتمردان آمریکا آنقدر بیچشم و رو هستند که در همان حالی که شبانهروز برای مذاکره و گرفتن عکس یادگاری با مسئولین کشور ما در راستای موجه نشان دادن چهره کریه شان منتکشی و التماس میکنند، همزمان عملیات براندازی را نیز شخصاً بر عهده دارند ».
وی با اشاره به اطلاعات حاصله از اعترافات مهم جاسوسان برانداز دستگیر شده در فعالیتهای اطلاعاتی اخیر افشا نمود: « دولت آمریکا بیش از ۲ میلیارد دلار بودجه سرّی برای براندازی جمهوری اسلامی اختصاص داده که ۲۰۰ میلیون دلار آن صرفاً تحت مدیریت شخص جان کری وزیر امور خارجه آمریکا ، هزینه میشود ».
فرمانده بسیج ادامه داد: همین آقایی که پشت میز مذاکره لبخند میزند و کم مانده برای مذاکره اشک شوق هم بریزد، ۳۴ پروژه براندازی را شخصاً برنامهریزی کرده و در حال مدیریت و هدایت آنهاست .
وی فضای مجازی، فمینیسم، گردشگری، شورشهای خیابانی و انتخاباتی را از جملهی این پروژهها دانسته و تاکید کرد: اینها تنها بخشی از پروژههایی است که با مدیریت بدون واسطه ی شخص جان کری ، عملیات براندازی جمهوری اسلامی را دنبال میکند و مطابق با اطلاعات دقیق به دست آمده، بعضی از جاسوسان دستگیر شده، تنها با یک واسطه از شخص جان کری دستور میگرفتند.
رئیس سازمان بسیج به استناد اطلاعات دستگیریهای اخیر اعلام کرد: جاسوسان دستگیر شده از جنس جاسوسهای خبرچین نبوده و جاسوسانی آموزشدیده برای عملیات بودهاند.
مطالب فوق حاکی از آن است که مقامات دولت ایالات متحده در همان زمانی که در ظاهر مشغول مذاکرات هسته ای و لبخند زدن به نمایندگان جمهوری اسلامی بوده اند ، در پشت پرده مشغول برنامه ریزی برای براندازی جمهوری اسلامی ایران بوده اند ؛ و این مطلبی است که غرب گرایان به اصطلاح میانه رو ، حاضر به باور آن نیستند . باز هم تأکید می کنیم که نه ما و نه آمریکا با یکدیگر سوءتفاهم نداریم. آنها به صراحت میگویند آنچه که امروز در مورد توافق هستهای انجام میشود، سرنگونی ایران را آسانتر خواهد کرد، آیا این اظهارات سوءتفاهم و توهم توطئه است؟