دیپلماسی پنهان ۵۹۸

دیپلماسی پنهان ۵۹۸

 

 

ghatname1قطعنامه ۵۹۸ در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۶ توسط شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید. این قطعنامه که عمدتاً به نفع عراق و به زیان جمهوری اسلامی ایران تنظیم شده بود، بلافاصله از سوی عراق مورد پذیرش قرار گرفت اما جمهوری اسلامی ایران از پذیرش آن خودداری کرد و پیش شرط هایی را برای پذیرش آن عنوان کرد. ۱

رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنه ای، در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۶۶ یعنی یک روز پس از صدور قطعنامه ۵۹۸، در اجتماع مردم اردبیل طی یک سخنرانی با بیان اینکه قطعنامه تحت نفوذ آمریکا تهیه شده است، فرمودند:

« ایران، هرگز این قطعنامه را که با فشار و تحت نفوذ آمریکا تهیه و تصویب شده است، قبول نخواهد کرد.» ۲

دکتر علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران نیز در تاریخ اول مرداد ۱۳۶۶ یعنی دو روز پس از صدور قطعنامه ۵۹۸، طی مسافرتی به کشور آلمان غربی، در یک مصاحبه مطبوعاتی اظهار داشت:

« قطعنامه شورای امنیت به هیچ وجه نظرات ایران را در خود منظور نکرده و برای تصویب آن، ایران رسماً مورد مشورت قرار نگرفته است. ما دلیلی نداریم که آن را بپذیریم.» ۳

ولایتی در یک مصاحبه مطبوعاتی دیگر در تاریخ ۵ مرداد در ژنو نیز اظهار داشت:

« ما جنگ را تا تعیین سرنوشت جنگ که چیزی جز سقوط رژیم متجاوز بغداد نخواهد بود، ادامه خواهیم داد.» ۴

دکتر ولایتی در مورد جلسه شورای امنیت می گوید:

« جمهوری اسلامی ایران از شرکت در جلسه شورای امنیت در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۷ (۲۹ تیر ۱۳۶۶) که وزرای خارجه ۷ کشور آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان فدرال، ایتالیا، آرژانتین و امارات متحده عربی در آن شرکت داشتند و طی آن قطعنامه ۵۹۸ به تصویب رسید، به عنوان اعتراض خودداری کرد.» ۵

وی طی مصاحبه دیگری عدم مشورت با ایران در مورد تصویب قطعنامه ۵۹۸ و عدم اعلام عراق به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ را از دلایل نپذیرفتن قطعنامه ذکر کرد و آن را نشان دهنده خط مشی غیر عادلانه و یک طرفه شورای امنیت دانست. وی گفت که ما دلیلی نمی بینیم تا قطعنامه ای را که برای تحمیل عقاید، ناعادلانه و غیر منصفانه است، بپذیریم. ولایتی به طور صریح گفت: قطعنامه شورای امنیت، مورد قبول ما نیست. ۶

امام خمینی نیز طی پیام مورخ ۶ مرداد ۱۳۶۶ خطاب به حجاج بیت الله الحرام ، به طور ضمنی مخالفت خویش با قطعنامه مذکور را اعلام می نمایند. ۷

آقای هاشمی نیز در یادداشت مورخ سوم مهر ۱۳۶۶ خود می نویسد:

« آقای خامنه ای و احمد آقا آمدند و اطلاع دادند که امام دستور داده اند در نماز جمعه بگویند که هیچ سازشی در پیش نداریم، جز با تنبیه متجاوز.»۸

دکتر ولایتی نیز در سفر به ژاپن در تاریخ ۴ آذر ۶۶، در دیدار با وزیر امور خارجه ژاپن اظهار داشت:

« قطعنامه سه نقطه ضعف دارد: الف – چه کشوری متجاوز بوده است؟  ب – طرح عملی برای صلح پایدار به دست نداده است   ج – ضمانتی برای عدم حمله مجدد عراق پس از صلح وجود ندارد.»

آقای ولایتی سپس گفت: « اگر کشورها بخواهند همان گونه که جنگ را تحمیل کردند، صلح را نیز بر ما تحمیل کنند، ما از قطعنامه دوم و سوم و چهارم هم نمی ترسیم.» ۹

ولی نهایتاً با فشارهای متعددی که توسط آقای هاشمی رفسنجانی وارد می شود، امام خمینی (ره) در تاریخ ۲۳ تیر ۶۷ وادار به پذیرش قطعنامه می شود و در تاریخ ۲۷ تیر ۶۷ نیز به طور رسمی به شورای امنیت سازمان ملل اعلام می گردد.

سال های بعد اما مشخص می گردد که حدود پنج ماه قبل از پذیرش قطعنامه توسط امام خمینی، یعنی در اسفند ماه ۱۳۶۶، نماینده وقت جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل یعنی محمد جعفر محلاتی، طی تسلیم یک یادداشت رسمی به رئیس شورای امنیت سازمان ملل، اعلام داشت که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته است و آمادگی جمهوری اسلامی ایران را برای اجرای قطعنامه ۵۹۸ اعلام کرده بود! ۱۰

محسن رضایی در سال ۱۳۸۷ طی مقاله ای به این جریان چنین اشاره می کند:

« ایران قطعنامه ۵۹۸ را به صورت مشروط پذیرفت ولی بنا بر دلایلی آن را اعلان نکرد … لذا از هر نوع اظهار نظر منفی در مقابل قطعنامه جلوگیری شد … در جلسات خصوصی با سران کشورها، آن را یک قدم مثبت تلقی می کرد و فعالیت های مقدماتی در سازمان ملل را برای پذیرش آن شروع کرده بود.» ۱۱

رضایی طی مصاحبه دیگری در سال ۱۳۸۸ نیز با اشاره به این ماجرا می گوید:

   « ایران در سال ۱۳۶۶ قطعنامه را به صورت مشروط و غیر علنی می پذیرد. ایران پذیرش خود را به [شورای امنیت] سازمان ملل اعلام می کند و می گوید روی برخی از بندها ایراد دارد. پذیرش غیر علنی قطعنامه ۵۹۸ نکته ای است که تا به حال مطرح نشده و در سطح جامعه طرح نشده است اما ۲۱ سال پس از پایان جنگ، بد نیست به آن پرداخته شود. خیلی ها فکر می کنند ایران در سال ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت اما ایران یک سال قبلش قطعنامه را پذیرفته بود اما بنا نبود که این موضوع افشاء شود تا مذاکرات پیش رود و مانعی برای ادامه مذاکرات پیش نیاید.» ۱۲

البته آقای رضایی در سال ۱۳۸۵ نیز طی مصاحبه ای گفته بود:

« از زمان صدور قطعنامه ۵۹۸ [ یعنی ۲۹تیر ۶۶ ] تا زمان پذیرش آن از سوی ایران، هشت نه ماهی فاصله است.» ۱۳

یعنی در واقع محسن رضایی به ماجرای پذیرش قطعنامه در اسفند ۶۶ اشاره می کند.

آقای هاشمی طی مصاحبه ای در خرداد ۱۳۹۰ در جواب خبرنگاری که نظر وی را در باره اظهارات محسن رضایی مبنی بر این که “قطعنامه را از چند ماه قبل پذیرفته بودیم” می پرسد، چنین پاسخ می دهد:

« این برخلاف واقعیت است. همان روز که تصمیم به پذیرفتن گرفتیم و با امام مطرح کردیم و ایشان پذیرفتند، اعلام کردیم. شاید نظرشان در بین خودشان باشد.» ۱۴

یعنی جناب رفسنجانی ماجرای پذیرش قطعنامه در اسفند ۶۶ را تکذیب می کند!

اما حسین علایی ـ فرمانده نیروی دریایی سپاه در سال ۶۶ ـ در کتاب خود به نحو دیگری اظهارات رضایی مبنی بر پذیرش قطعنامه در سال ۶۶ را تأیید کرده، در این باره می نویسد:

« ایران قطعنامه ۵۹۸ را رد نکرد و پس از دو ماه از تصویب، آن را به صورت مشروط پذیرفت ولی به منظور عدم تأثیر منفی بر رزمندگان، از اعلام رسمی پذیرش آن خودداری کرد تا فرصت رایزنی را از دست ندهد». ۱۵

آقای هاشمی پس از صدور قطعنامه ۵۹۸، در فرصت های مختلف سعی می کند تا موضوع پذیرش آتش بس را مطرح کند. وی در یادداشت ۱۸ شهریور ۶۶ می نویسد:

« شب سران قوا مهمان احمد آقا بودیم. امام هم شرکت کردند. با حضور و تأیید امام، قرار شد به دبیر کل سازمان ملل بگوئیم که اگر شورای امنیت، عراق را به عنوان آغازگر جنگ معرفی کند، تا زمان تشکیل دادگاه، حاضریم آتش بس برقرار شود.» ۱۶

و این در حالی بود که نه آن موقع و نه بعدها، شورای امنیت هیچ گاه عراق را به عنوان آغازگر جنگ معرفی نکرد.

در تاریخ پنجم آذر ۱۳۶۶، سفیر مسکو در امارات متحده عربی به طور ضمنی به برخی از تلاش های پشت پرده چنین اشاره می کند: « شوروی علائم مثبتی از عراق و ایران درباره اجرای قطعنامه آتش بس شورای امنیت دریافت کرده است، اما افشای جزئیات آن در حال حاضر امکان پذیر نیست.» ۱۷

این تحرکات پشت پرده در حالی بود که فرماندهان جبهه ها هیچ کدام در جریان آن قرار نداشتند. به عنوان مثال، در تاریخ ۱۴ آذر ۶۶، قرارگاه رمضان در نشست با مسئولان اتحادیه میهنی کردستان عراق، در حضور جلال طالبانی رهبر این گروه، راههای ادامه همکاری و مقابله نظامی با ارتش عراق را مورد بررسی قرار داد. مهمترین دغدغه جلال طالبانی و همراهان وی، احتمال صلح میان ایران و عراق و سرگردان شدن نیروهای معارض در آن اوضاع، عنوان شد. ایرج مسجدی رئیس ستاد قرارگاه رمضان، در پاسخ، خطاب به جلال طالبانی گفت: خیال شما راحت باشد، ما تحت هیچ شرایطی با صدام صلح نمی کنیم. ما معتقد به مبارزه با رژیم بعث تا سرنگونی آن هستیم. ۱۸

رئیس شورای عالی دفاع یعنی حضرت آیت الله خامنه ای نیز در خطبه های نماز جمعه تهران در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۶، در واکنش نسبت به اجلاس سران آمریکا و شوروی، موضع جمهوری اسلامی ایران را چنین اعلام داشتند:

« بنده به سران آمریکا و شوروی اطلاع می دهم که ما منتظر حمایت شما از خودمان نخواهیم نشست و به فضل پروردگار و به اتکاء قدرت الهی و با وحدت و یکپارچگی ملت که در مانورها و اعزام ها دیده شده، خودمان به دست خودمان متجاوز را تنبیه و سرکوب خواهیم کرد.» ۱۹

سخنان فوق حاکی از آن است که رئیس جمهور نیز در جریان ماجرای “دیپلماسی پنهان” قرار نداشته است.

اما با کمال تعجب، دکتر ولایتی در مورخه ۲۱ دی ۶۶ موافقت تلویحی ایران با قطعنامه ۵۹۸ را اعلام می کند! سردار درودیان در این مورد می نویسد:

        « دکتر ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران، در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۶۶ طی نامه ای به دبیرکل سازمان ملل نوشت: ایران از اجرای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت به طور کلی و به هم پیوسته پشتیبانی می کند. تعیین روز D (اشاره به طرح اجرایی دبیر کل) باید با شروع آتش بس و کار بر روی تعیین هیئت بی طرف همراه باشد.» ۲۰

نماینده شوروی در سازمان ملل نیز در سوم بهمن ۱۳۶۶ اعلام کرد:

     « نامه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران (مورخ ۲۱ دی ۱۳۶۶) نکات مثبت و خوبی داشته است که مهمترین آنها قبول رسمی برنامه اجرایی دبیرکل می باشد و جمهوری اسلامی ایران انعطاف پذیری خود را اثبات نموده است.» ۲۱

خبر ارسال نامه دکتر ولایتی، بلافاصله در محافل دیپلماتیک پخش می شود. به گزارش رادیو کویت در مورخه ۲۱ دی ۶۶، شاهزاده عبدالله [ ملک عبدالله ] ولیعهد عربستان، طی سخنانی که نشان می داد از نامه دکتر ولایتی مطلع شده است، اظهار داشت:

     « جنگ ایران و عراق در سال میلادی جاری به طور عملی پایان خواهد یافت … تمامی دلایل نشان می دهد این جنگ به مراحل نهایی خود نزدیک شده است.» ۲۲

به راستی کشورهای دست نشانده آمریکا، از کجا مطلع شده بودند که قرار است به زودی جنگ تمام شود؟!

دکتر ولایتی در کتاب “تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران” توضیح می دهد که پذیرش طرح اجرایی دبیرکل، به معنای پذیرش کل قطعنامه ۵۹۸ می باشد. وی می نویسد:

« اولین مرحله طرح اجرائی دبیر کل سازمان ملل بر این مبنا بود که قطعنامه ۵۹۸ باید در کل و مجموع پذیرفته شود و هیچ بندی از بندهای قطعنامه بر دیگری ارجحیت و تقدم ندارد.» ۲۳

ولایتی در بخش دیگری از کتاب مذکور می نویسد:

« در تاریخ ۲۸ فوریه ۱۹۸۸ [ نهم اسفند ۱۳۶۶ ] اینجانب طی نامه ای به دبیرکل اعلام داشتم که برخورد گزینشی عراق با قطعنامه ۵۹۸ و ترجیح برخی بندها بر قسمت های دیگر، نشان دهنده عدم همکاری عراق است. برخلاف موضع عراق، روش جمهوری اسلامی ایران مبنی بر پذیرش طرح اجرایی، به عنوان تنها راه عملی برای حل و فصل مخاصمات، نشان دهنده حسن نیت جمهوری اسلامی ایران است و لازم است که اقداماتی تنبیهی علیه عراق به عنوان متجاوز به ایران اتخاذ شود.» ۲۴

دکتر ولایتی در نامه خود به دبیرکل، همچنین می گوید:

« دولتم بر این عقیده بود که طرح دبیرکل بر مبنا و جهت اجرای قطعنامه ۵۹۸ تنظیم شده است و بنا بر این، پذیرش آن (طرح اجرایی دبیرکل) مساوی با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ است.»۲۵

این نامه دکتر ولایتی در حقیقت اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران است.

اما چرا به یکباره دکتر ولایتی چنین کاری انجام می دهد؟ ماجرا از این قرار بود که آمریکا از چندی پیش، به دنبال ارائه یک قطعنامه جدید به شورای امنیت برای تحت فشار قرار دادن بیشتر ایران و وادار ساختن آن به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بود؛ اما روسها در مقابل این اقدام آمریکا ایستاده و مانع انجام آن می شدند. محمد جواد ظریف کارمند محلی وقت نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل، در این باره می گوید:

   « آمریکایی ها در اوایل سال ۱۹۸۸ میلادی یعنی دی ماه ۱۳۶۶، قطعنامه مفصلی را تدوین کرده و آن را در جلسه گروه اعضای دائم [شورای امنیت] منتشر کردند که در آن اقدامات سیاسی و اقتصادی علیه ایران، پایین آوردن سطح روابط و محدود شدن همه روابط بازرگانی با این کشور مطرح شده بود. البته روس ها و چینی ها تا مدتی برای پذیرش آن مقاومت می کردند.» ۲۶

ظریف در ادامه می گوید:

« فکر می کنم در اواخر ماه فوریه [ دهه اول اسفند ]، نماینده شوروی به بنده گفت: ما از مرکز دستورالعمل داریم که روز دوشنبه یعنی در جلسه بعدی اعضای دائم، مقاومت مان را متوقف کنیم و قطعنامه پیش خواهد رفت … ما این موضوع را به تهران گزارش دادیم. در تهران با حضرت امام (ره) مشورت کردند و قرار شد نامه ای بنویسیم با این مضمون که پذیرش طرح اجرایی دبیرکل، مثل پذیرش قطعنامه است [!] … در روز یکشنبه بنده نامه مفصلی را به امضای آقای مادرشاهی که در آن زمان نفر دوم بودند، تدوین کردم. به یاد دارم وقت زیادی را برای همین جمله گذاشتم که پذیرش طرح اجرایی مثل پذیرش قطعنامه است.» ۲۷

وی در جای دیگر به نقش خود در پذیرش طرح اجرایی دبیرکل چنین اشاره می کند:

« ما طرح اجرایی را پذیرفتیم و خواستار شروع آن شدیم، چرا که به دیدگاه های جمهوری اسلامی ایران نزدیکتر بود.»۲۸

ghatname3

در واقع، نامه آقای ولایتی در تاریخ نهم اسفند ۱۳۶۶، بر مبنای خبری بوده که جناب محمد جواد ظریف به تهران فرستاده بود. یعنی به خاطر آنکه ظریف در نامه خود گفته بوده که روس ها قصد ندارند در مقابل قطعنامه ارائه شده از جانب آمریکا مقاومت کنند و این قطعنامه شدید علیه ایران تصویب خواهد شد، وزیر خارجه تصمیم می گیرد تا نامه مورخ نهم اسفند ۶۶ را به دبیرکل سازمان ملل بنویسد. یعنی در واقع، در مقابل فشار آمریکا تسلیم می شوند. اما چند روز بعد، کا.گ.ب یا همان سرویس اطلاعاتی شوروی، یک هیئت رسمی به ایران می فرستد. آنها در ملاقات رسمی با مقامات اطلاعاتی ایران اظهار می دارند:

« نمایندگی نیویورک به شما خیانت کرده است؛ زیرا ما به نماینده شما گفته بودیم که در مقابل قطعنامه دوم مقاومت می کنیم، ولی آنها [بر عکس] این نامه را نوشتند.» ۲۹

اگر اظهارات هیئت اطلاعاتی شوروی درست باشد، معنای آن چنین می شود که جناب ظریف، با ارسال یک خبر دروغ، صحنه سیاسی را به نفع آمریکا برگردانده بود. البته آقای ظریف در بخش دیگری از سخنان خود، برای رد کردن مطالب هیئت روسی می گوید:

     « متأسفانه این مسائل در کشور ما به راحتی اشاعه می یابد؛ یعنی زمان آقای ولایتی، یک سرویس خارجی می دانست که اگر عکس یکی از سفرا را با یک خانم مونتاژ کند و بفرستد، می تواند آینده او را نابود کند. زمانی که ما نقاط ضعف خود را کاملاً نشان می دهیم، آنها نیز از آن سوء استفاده می کنند.» ۳۰

باید از جناب ظریف پرسید که اولاً، این اظهارات چه ربطی به مطالب هیئت روسی دارد؟! شما مدعی هستید که نماینده روسیه به شما گفته که قصد مقاومت در برابر آمریکا را ندارند؛ اما هیئت رسمی سرویس اطلاعاتی روسیه این ادعای شما را تکذیب کرده و خلاف آن را گفته است. باید ادعای بدون سند شما را باور کرد یا اظهارات یک هیئت رسمی در یک ملاقات رسمی را؟!

ثانیاً، آیا شما می توانید حتی یک مورد مصداق برای این ادعای خود ذکر کنید که یک سرویس اطلاعاتی خارجی عکس یک سفیر ما را با یک خانم خارجی مونتاژ و جعل کرده و از آن برای نابود کردن آینده او استفاده کرده باشد؟!

ثالثاً، این ادعا که پذیرش طرح اجرایی دبیرکل با مشورت با امام خمینی انجام شده است، نمی تواند صحت داشته باشد. زیرا مواضع علنی و قاطع امام خمینی در آن دوره، عکس این مطلب را نشان می دهد. پنهان کردن خبر این پذیرش از امام خمینی و مردم ایران، نشان دهنده عدم صحت این ادعا می باشد.

ظریف در جای دیگر به نکته حساسی اشاره می کند. وی می گوید:

« بعدها که آقای [جعفر] محلاتی را به کشور بازگرداندند، آقای ولایتی تصمیم گرفت که من را به عنوان سرپرست نمایندگی [نیویورک] بفرستد. اما آقای محتشمی پور که در آن زمان وزیر کشور بودند، با رفتن بنده مخالفت کردند. ایشان در هیئت دولت گفته بود که این فرد آمریکایی است و نمی تواند برود».۳۱

جالب است که آقای محتشمی پور وزیر کشور دولت میرحسین موسوی، در سال ۱۳۶۷ می گوید که آقای ظریف آمریکایی است. به راستی سوابق ظریف چه بوده که منجر به چنین امری شده است؟

طبق آنچه ظریف در کتاب خاطراتش بیان کرده، وی در یک خانواده مرفه و ثروتمند بزرگ شده و در دوران تحصیل در دبستان و دبیرستان تحت تأثیر جریان انحرافی انجمن حجتیه قرار داشته، در جلساتی نیز که در منزل سرکرده انجمن حجتیه ـ شیخ محمود حلبی ـ تشکیل می شده، شرکت می کرده است.۳۲

وی در مورد پدرش می گوید:

فکر می کنم در طول ۲۵ سالی که با پدرم بودم، نماز شب او ترک نشد. اما در عین حال از قبل از انقلاب تا زمانی که فوت کرد، بسیار مخالف انقلابیون و جمهوری اسلامی بود.۳۳

یعنی پدر آقای ظریف در زمان شاه، با انقلابیون که علیه شاه مبارزه می کردند، مخالف بوده و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با جمهوری اسلامی مخالف بوده است!

ظریف در دی ماه ۱۳۵۵ در سن ۱۷ سالگی و در حالی که هنوز دو سال از دوره دبیرستان وی باقی مانده بود، از کشور خارج شد و به آمریکا رفت. گرفتن پاسپورت و اخذ ویزای آمریکا، توسط یکی از دوستان پدرش که همکار ساواک بود، انجام گرفت! البته جناب ظریف از ذکر نام این دوست پدرش خودداری می کند تا مشخص نشود که این ارتباط تا کجای ساواک امتداد داشته است! این همکار ساواک از آنچنان نفوذی برخوردار بوده که ظرف دو سه روز ویزای آمریکا را برای وی می گیرد! ۳۴

سفر به آمریکا با درخواست و اصرار خود ظریف انجام می گیرد. در آن دوران عموی وی نیز در نیویورک زندگی می کرد و یکی از اقوام مادرش نیز ساکن آمریکا بود.۳۵

ظریف در جای دیگر می گوید :

« پس از مسئله گروگان گیری [سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸]، به دستور آقای کارتر ایرانی ها را دستگیر و ویزایشان را باطل می کردند. بنا بر این امکان بازگشت به ایران برای هیچ کس وجود نداشت. بنده قبل از این اتفاق، ازدواج کرده بودم و با همسرم دوران بسیار سختی را می گذراندیم … بنده قبل از انقلاب ویزای کثیرالمسافرت گرفته بودم لذا مشکلی برای [ آمدن به ایران و ] بازگشت به آمریکا نداشتم. همسرم پاسپورت و ویزای آمریکا نداشت … [ هنگامی که در آمریکا بودم ] به همسرم نامه نوشتم و در نهایت، ایشان با اصرار بنده به کنسولگری سفارت آمریکا در تهران رفته و نوبت گرفتند. متأسفانه ایشان در نوبت هزارم قرار گرفت که به این ترتیب گرفتن ویزا حداقل دو سال طول می کشید. بنده در مسیر آمریکا با شخصی که می گفت سفارت آمریکا در دانمارک به راحتی ویزا می دهد آشنا شده بودم. [ اواخر مهر ۱۳۵۸ ] از همسرم خواستم که به دانمارک بیاید تا من نیز از سانفرانسیسکو به او بپیوندم. گرفتن ویزا در آنجا فقط یک روز طول کشید و از آنجا به اتفاق هم به سانفرانسیسکو رفتیم ».۳۶

البته جناب ظریف باز هم اسم این فردی که مثلاً در مسیر آمریکا به طور اتفاقی! با او آشنا شده را نمی گوید. در عین حال جای این سؤال باقی است که آیا هیچ یک از آن هزار نفری که برای گرفتن ویزا به کنسولگری آمریکا در تهران مراجعه کرده بودند، بجای آنکه یکی دو سال در انتظار دریافت ویزای آمریکا بمانند، نمی توانستند به دانمارک بروند و یک روزه ویزای آمریکا را بگیرند؟! یا این خدمات ویژه فقط به کسانی داده می شد که از جاهای خاصی سفارش شده بودند؟!

طبق یک سند دفتر وابسته دفاعی آمریکا در تهران به تاریخ ۱۸ سپتامبر ۱۹۷۹ ( ۲۷ شهریور ۱۳۵۸ ) که دارای طبقه بندی “خیلی محرمانه” می باشد، سفارت آمریکا در ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از حربه صدور ویزا، برای کسب اطلاعات محرمانه استفاده می کرده و از اعطای ویزا به اشخاص متفرقه خودداری می کرده است. یعنی فقط به کسانی ویزا می دادند که اطلاعات در اختیار سفارت آمریکا قرار دهند .۳۷

لذا آیا می توان باور کرد که در آن شرایط ـ که وزارت خارجه آمریکا به ایرانی ها به سختی ویزا می دهد ـ کسی به صورت عادی و بدون هیچ سفارشی به سفارت آمریکا در دانمارک مراجعه کند و یک روزه ویزای آمریکا را دریافت کند؟!

ظریف در بخش دیگری از خاطراتش می گوید:

«آمریکا به طبس حمله کرد و پس از آن آقای کارتر روابط را قطع کرد و در نتیجه کنسولگری ما [در سانفرانسیسکو] نیز باید به کار خود خاتمه می داد. در آن زمان کسی که با کنسولگری رابطه داشت اما دیپلمات نبود بنده بودم. سایر افراد، یا کارمند قدیمی کنسولگری بودند و یا از اعضای انجمن اسلامی که دیپلمات شده بودند. متأسفانه پس از قطع شدن روابط، آقای خرم و سایر کارمندان رسمی را که دیپلمات بودند اخراج کردند. به این ترتیب بنده مسئول کنسولگری شدم.

وی در جای دیگر در این باره می گوید: ظرف ۴۸ ساعت کارمندان کنسولگری ها و همچنین سفارت ما، آمریکا را ترک کردند. از بد حادثه چون در کنسولگری سانفرانسیسکو به صورت افتخاری کار می کردم، اخراج نشدم». ۳۸

به راستی چگونه است افرادی را که پاسپورت سیاسی و مصونیت دیپلماتیک داشتند، از آمریکا اخراج کردند اما آقای ظریف که نه پاسپورت سیاسی داشت و نه مصونیت دیپلماتیک ـ و به این خاطر بسیار را حت تر می توانستند ایشان را نیز اخراج کنند ـ در آنجا نگه داشتند؟! آیا این صرفاً یک حادثه تصادفی بوده یا یک نقشه از قبل طراحی شده؟!

دکتر ولایتی در بخش دیگری از کتاب خود، به تسلیم یادداشت ایران به رئیس شورای امنیت مبنی بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸، چنین اشاره کرده است:

« در تاریخ سوم مارس ۱۹۸۸ [ ۱۳ اسفند ۱۳۶۶ ]، آقای محلاتی سفیر و نماینده دائمی جمهوری اسلامی ایران، در ملاقات با رئیس وقت شورای امنیت (نماینده یوگسلاوی) یادداشتی به او تسلیم کرد که در آن از جمله آمده بود: شما از انعطاف ما در خصوص اجرای قطعنامه ۵۹۸ مطلع هستید. نامه اخیر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به دبیرکل، آمادگی جمهوری اسلامی ایران را برای اجرای قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش آن اعلان می کند.» ۳۹

نماینده ایران در سازمان ملل (محمد جعفر محلاتی) در اسفند ۶۶ در گفت و گو با دبیرکل سازمان ملل گفته بود:

« قطعنامه ۵۹۸ درخواست پذیرش رسمی از طرفین ندارد و قطعنامه فقط به اجرای مفاد خود عنایت دارد و جمهوری اسلامی قبول نموده است که بر اساس طرح دبیرکل، قطعنامه اجرا گردد.» ۴۰

شبکه تلویزیونی ای. بی. سی آمریکا نیز در اسفند ماه ۶۶ به نقل از منابع دیپلماتیک، خبر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران را چنین اعلان می کند:

    « سفیر ایران در سازمان ملل، روز سوم مارس ۱۹۸۸ [۱۳ اسفند ۱۳۶۶] با تسلیم یادداشتی به رئیس شورای امنیت اعلام نمود که ایران قطعنامه ۵۹۸ درباره آتش بس میان ایران و رژیم بعث، عقب نشینی نیروهای طرفین به مرزهای بین المللی، تبادل اسرا و تشکیل کمیسیونی جهت شناسایی آغازگر جنگ را پذیرفته است و خاویر پرز دکوئیار را برای ترتیب دادن آن به منطقه دعوت کرد.» ۴۱

در فروردین سال ۱۳۶۷، محلاتی سفیر ایران در سازمان ملل، پس از بازگشت از نیویورک، در نامه ای به معاونت سیاسی نخست وزیر نوشت:

« نفس قبول قطعنامه ۵۹۸ از نظر حقوقی و اجرایی، با موضع جمهوری اسلامی نسبت به آمادگی برای اجرای قطعنامه هیچ تفاوتی ندارد.» ۴۲

آقای هاشمی نیز طی مصاحبه ای در تیر ماه ۱۳۹۰ می گوید:

« سیاست ما این بود که حدود هفت هشت ماه، قطعنامه را نه رد کنیم و نه بپذیریم. به این ترتیب آنقدر چانه زدیم تا بالاخره خواسته های ما تأمین شد. وقتی هم که خواسته های ما تأمین شد، رفتیم و با امام صحبت کردیم و امام هم با قبول قطعنامه موافقت کردند.»۴۳

طبق اظهار خود آقای رفسنجانی، حدود هفت هشت ماه بعد از تصویب قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل، و بعد از چانه زنی های بسیار، خواسته های ایران تأمین شده و ایشان با قطعنامه موافقت کرده است. هفت هشت ماه بعد از تیر ماه ۱۳۶۶، می شود اسفند ۱۳۶۶. یعنی همان زمانی که نماینده ایران در سازمان ملل با تسلیم یادداشتی به رئیس شورای امنیت، موافقت ایران با قطعنامه ۵۹۸ را به سازمان ملل اعلام کرده است. یعنی جناب رفسنجانی به طور غیر مستقیم ماجرای پذیرش قطعنامه در اسفند ماه ۶۶ را تأیید می کند! البته ایشان با یک مغالطه می خواهد ماجرای ۱۳ اسفند ۶۶ را به ۲۳ تیر ۶۷ بچسباند تا وانمود سازد که منظور وی همان تیر ماه است! در صورتی که تیر ۶۷ تا تیر ۶۶ یک سال فاصله دارد، نه هفت هشت ماه!

آیا جناب آقای رفسنجانی باز هم پذیرش قطعنامه در سال ۶۶ را تکذیب می کند؟!

حال باید سؤال کرد در حالی که شورای امنیت سازمان ملل هیچ گونه تغییری در مفاد قطعنامه ۵۹۸ نداده و همان گونه که در تاریخ ۲۹ تیر ۶۶ تصویب شده بود، آن را به اجرا گزاردند؛ کدام خواسته ایران را تأمین کردند؟!

باید از جناب آقای هاشمی رفسنجانی پرسید که مگر جنابعالی در جلسه ۱۸ شهریور ۶۶ سران قوا نگفته بودید که اگر شورای امنیت، عراق را به عنوان آغازگر جنگ معرفی کند، ما حاضریم تا زمان تشکیل دادگاه، با آتش بس موافقت کنیم؟! آیا در اسفند ماه ۶۶، شورای امنیت سازمان ملل، عراق را به عنوان آغازگر جنگ معرفی کرده بود که شما با قطعنامه ۵۹۸ موافقت کردید؟! شما خودتان به خوبی می دانید که شورای امنیت سازمان ملل نه در سال ۱۳۶۶ و نه پس از آن، هیچ گاه عراق را به عنوان آغازگر جنگ علیه ایران اعلام نکرد.۴۴

پس چرا با اجرای قطعنامه ۵۹۸ در اسفند ماه ۶۶ موافقت کردید؟ آیا جنابعالی نمی دانستید که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اعلام جنگ و یا پذیرش صلح، فقط در حیطه اختیارات رهبری نظام می باشد؟ چرا این کار را مخفیانه و بدون اطلاع امام خمینی انجام دادید؟ چرا خبر آن را سانسور کردید و اجازه پخش آن را در رسانه های گروهی داخل کشور ندادید؟ چرا پس از گذشت ۲۶ سال از پایان جنگ، همچنان از این که خانواده های شهدا و جانبازان و رزمندگان از این اقدام شما مطلع گردند، در بیم و هراس بسر می برید و با تناقض گویی، آن را تکذیب می کنید؟!

محسن رضایی در کتاب “جنگ به روایت فرمانده” می گوید:

« مسئولان اصلی کشور در جلسات خصوصی، قطعنامه را تصویب کرده بودند و معتقد بودند این بهترین قطعنامه است و ما باید به دنبال پذیرش آن باشیم. فقط بحثی که داشتند این بود که دو یا سه بند آن باید جا به جا شود. مثلاً کمیته تعیین متجاوز جلوتر بیاید.» ۴۵

البته باید دید که منظور آقای محسن رضایی از “مسئولان اصلی کشور” چه کسانی هستند؟ چون از اظهارات آیت الله موسوی اردبیلی (رئیس وقت قوه قضاییه) در نماز جمعه مورخ ۱۴ اسفند ۱۳۶۶ برمی آید که ایشان از دیپلماسی پنهانی که جناب رفسنجانی در پشت صحنه هدایت آن را در دست دارد، بی اطلاع است. ایشان اظهار می دارد:

« آنها جنگ شهرها، جنگ خلیج فارس و جنگ تحمیلی را به ما تحمیل کردند، اما هرگز نخواهند توانست صلح تحمیلی را به ما تحمیل کنند.» ۴۶

رئیس جمهور وقت ـ حضرت آیت الله خامنه ای ـ نیز طی مصاحبه ای در تاریخ دهم اسفند خطاب به سازمان ملل و شورای امنیت، اظهار داشتند:

« ما در مقابل هیچ نوع فشار و اعمال قدرتی از سوی آمریکا و متحدین او در ناتو تسلیم نخواهیم شد و اگر فکر می کنند می توانند خللی در اراده راسخ ملت ما در جهت دفاع مشروع خویش ایجاد نمایند، در اشتباه می باشند زیرا ما دشمن متجاوز را منکوب خواهیم کرد … گام اول در جهت پایان بخشیدن جنگ، اعلام متجاوز بودن رژیم عراق است؛ در غیر این صورت هر نوع راه حل سیاسی به کلی مسدود خواهد شد و تنها راه حل برای خاتمه جنگ تحمیلی، راه حل نظامی خواهد بود».۴۷

ایشان همچنین در نماز جمعه ۵ فروردین ۱۳۶۷ تأکید کرده بودند:

  « ملت، دولت و مسئولان کشور ما تحمیلاتی که از سوی مجامع بین المللی می خواهند به ملت مظلوم ایران اسلامی شود را به هیچ وجه قبول نخواهند کرد.» ۴۸

این اظهارات نیز حاکی از آن است که رئیس جمهور نیز از ماجرای پذیرش پنهانی قطعنامه ۵۹۸ در اسفند ۱۳۶۶، اطلاعی نداشته است.

امام خمینی (ره) نیز که تا تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۷ در برابر اصرارهای مکرر جناب آقای رفسنجانی مبنی بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸، مقاومت می کرد. لذا باید از جناب محسن رضایی پرسید این “مسئولان اصلی کشور” که در جلسات خصوصی خود قطعنامه را پذیرفته بودند، آیا غیر از جناب هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی، بودند؟!

دو روز پس از اظهارات آیت الله موسوی اردبیلی، دکتر ولایتی نیز در تاریخ ۱۶ اسفند در اظهاراتی متناقض با دیپلماسی پنهانی که در جهت اهداف آقای هاشمی رفسنجانی بازی کرده، می گوید:

« تا تمام شرایط عادلانه و برحق ما تحقق نیابد، هیچ گونه راه حلی قابل قبول نخواهد بود … از جمله این شرایط، معرفی عراق به عنوان متجاوز و تنبیه رژیم جنایتکار آن کشور است … جمهوری اسلامی ایران همچنان معتقد است که سرنوشت نهایی جنگ در جبهه های نبرد حق علیه باطل و توسط رزمندگان ما رقم زده می شود.» ۴۹

ارسال یادداشت رسمی به شورای امنیت سازمان ملل و بازی آقای ولایتی در زمین آقای هاشمی رفسنجانی را باید باور کرد، یا این اظهارات را؟!

دکتر ولایتی در سال ۱۳۸۷ در این مورد اظهار می دارد:

« ما با قطعنامه ۵۹۸ مبنای قانونی پیدا کردیم برای کار با دبیرکل و توافقاتی شد که بخشی قابل بیان است و بخشی بیان کردنی نیست.» ۵۰

از جناب دکتر ولایتی باید پرسید آیا “بخشی که بیان کردنی نیست” ، همان ماجرای پذیرش غیر قانونی و پنهانی قطعنامه ۵۹۸  در اسفند ۶۶ بدون اطلاع و بدون اجازه امام خمینی (ره)، نمی باشد؟!

با یک نگاه اجمالی به یادداشت های آقای هاشمی در ماه های فروردین تا خرداد ۶۷، مشخص می شود که آقای دکتر ولایتی کارهایش را عمدتاً با آقای هاشمی هماهنگ می کرده است. به عنوان مثال:

۱۴ فروردین ۱۳۶۷ : «در منزل بودم. دکتر ولایتی آمد و گزارش سفر به یونان و سوئیس برای شرکت در کنفرانس خلع سلاح را داد … درباره مذاکرات در سازمان ملل مذاکره کردیم و برای پست سفارت هند برای دکتر محمد علی هادی نجف آبادی مشورت کرد؛ موافقت کردم.»۵۱

۵ اردیبهشت ۶۷ : «ظهر آقای دکتر علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه آمد و گزارش سفر به سوریه را داد. راضی است.»۵۲

۱۰ اردیبهشت ۶۷ : «دکتر ولایتی آمد. درباره یادداشت آمریکا و مسئله گروگان های فرانسوی مطالبی داشت.» ۵۳

اول خرداد ۶۷ : «عصر دکتر ولایتی برای مشورت در مورد لبنان و افغانستان و کیفیت برخورد با پیام های غربی ها و فرانسه آمد.» ۵۴

۱۴ خرداد ۶۷ : «دکتر ولایتی آمد. گزارش سفر به نیویورک و آلمان را داد … از مذاکرات با دبیرکل راضی است. درباره سمت وزارت خارجه، با توجه به ترکیب مجلس مشورت نمود و قبول سمت را مشروط به حمایت و داشتن پشتیبانی کامل برای سیاست خارجی کرد. گفتم هنوز زود است که درباره تعداد آراء مخالف و موافق نظر بدهیم؛ مخالفان ایشان در مجلس زیادند.»۵۵

جناب ولایتی! چه شد که از زمستان سال ۱۳۶۶ در راستای “سیاست پنهان” آقای هاشمی به ایفای نقش پرداختید؟ چه کسی به نماینده ایران در سازمان ملل مأموریت می دهد که در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۶۶ به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کند که جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته و آماده اجرای آن است؟! آیا نمی دانستید که این کار مخالف صریح خط مشی امام خمینی (ره) و سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران است؟ آیا نمی دانستید که این کار موجب وارد آمدن ضربه روحی شدید به رزمندگان اسلام و در نتیجه تضعیف جبهه ها خواهد شد؟

جناب آقای ولایتی! چرا امام خمینی را در جریان این “سیاست پنهان” قرار ندادید؟ آیا پیام های مکرر امام خمینی در طی سال های جنگ تحمیلی از جمله پیام ششم مرداد ۱۳۶۶ ایشان را نشنیدید که فرمودند:

   « امروز بدون شک سرنوشت همه امت ها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است و جمهوری اسلامی در مرحله ای است که پیروزی آن به حساب همه مسلمانان و خدای نخواسته شکست آن، به ناکامی و شکست و تحقیر همه مؤمنان می انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست. لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست.» ۵۶

آیا پیام هفتم خرداد ۱۳۶۷ ایشان را نشنیدید که فرمودند:

« سرنوشت جنگ در جبهه ها رقم می خورد، نه در میدان مذاکره ها.» ۵۷

آیا این پیام باعث بیداری و هوشیاری شما و پی بردن به اشتباه بزرگ خود نشد؟

جناب آقای ولایتی! به راستی سیاست پنهان ” اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در اسفند ۱۳۶۶ “، آیا در راستای تقویت جبهه های نبرد بود و یا تضعیف و ضربه زدن به آن؟!

جناب آقای ولایتی! آیا نمی دانید که شکست در فاو و شلمچه و جزایر مجنون و سایر نقاط غرب و جنوب در طی سه ماه  و تحمل هزاران شهید و هزاران مجروح و اسیر در این قضایا، از پیامد های همان “سیاست پنهان” بود؟! آیا فکر نمی کنید که پس از گذشت حدود سه دهه، باید از خانواده های شهدا و جانبازان و اسرا عذرخواهی و طلب حلالیت کنید؟

خود آقای هاشمی نیز در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۶۶ در گفتگو با خبرنگار واحد مرکزی خبر اظهار می دارد:

« ما قطعنامه ۵۹۸ را رد نمی کنیم و با دبیرکل سازمان ملل توافق کرده ایم که جای بندهای قطعنامه تغییر یابد و اول متجاوز مشخص گردد و عراق این هماهنگی را نشان نداده است و شاید آنها بخواهند ما این قطعنامه را همان طور که عراق و حامیانش می خواهند، بپذیریم و این امر محال است.» ۵۸

این ادعای آقای هاشمی به هیچ وجه صحت ندارد و دبیرکل سازمان ملل هیچ گاه نپذیرفته که ابتدا متجاوز مشخص گردد، چرا که در دی ماه ۶۶ دکتر ولایتی و در اسفند ماه ۶۶، نماینده ایران در سازمان ملل ـ در راستای دیپلماسی پنهان جناب آقای رفسنجانی ـ  اعلام کردند که ایران طرح اجرایی دبیرکل را پذیرفته است. دکتر ولایتی در کتاب “تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران” توضیح می دهد که:

« اولین مرحله طرح اجرائی دبیر کل سازمان ملل، بر این مبنا بود که قطعنامه ۵۹۸ باید در کل و مجموع پذیرفته شود و هیچ بندی از بندهای قطعنامه بر دیگری ارجحیت و تقدم ندارد.»۵۹

لذا این ادعای جناب آقای هاشمی رفسنجانی نمی تواند صحت داشته باشد. آقای هاشمی طی مصاحبه دیگری در سال ۱۳۹۲ می گوید:

« [ در تاریخ ۲۳ تیر ۶۷ ] در جلسه ای ما پنج نفر خدمت امام رفته بودیم برای این که بگوییم وضع جنگ این گونه است. آیا می خواهیم ادامه بدهیم و یا نمی خواهیم ادامه بدهیم؟ نظر قاطع خود را گفتیم که مصلحت نمی بینیم. برای امام سخت بود که در آن شرایط بپذیرند ما قطعنامه را امضاء و قبول کنیم. ایشان گفتند که ما به مردم گفتیم اگر جنگ بیست سال هم طول بکشد، ما ایستاده ایم و در و دیوار پر از جنگ جنگ تا پیروزی و تا رفع فتنه است. اگر الان یکدفعه بیاییم و این گونه عمل کنیم، جواب مردم و رزمنده ها را چه باید بدهیم ؟ … من پیشنهاد کردم که اگر برای شما اعلام آن سخت است، این مشکل را من حل می کنم. من جانشین شما [در نیروهای نظامی] هستم و حق امضاء در این مسائل دارم، من می روم و می پذیرم.» ۶۰

عبارات فوق حاکی از یک اعتراف بسیار مهم و ناخواسته توسط آقای هاشمی رفسنجانی می باشد. معنای این عبارات آن است که امام خمینی (ره) تا تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۷ با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ موافقت نکرده و همه تلاش آقای رفسنجانی بر سر آن بوده تا امام خمینی را وادار به قبول قطعنامه کند. یعنی کسانی که در اسفند ماه ۱۳۶۶ با ارسال یادداشت رسمی به شورای امنیت سازمان ملل، پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از جانب جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرده بودند، این کار را بدون اطلاع و بدون موافقت رهبری نظام انجام داده بودند. یعنی اقدامی کاملاً خلاف قانون اساسی.

ghatname2

 البته این یادداشت در مجله رمز عبور منتشر شده است.

 

 

 

 

پی نوشت ها :

۱- احمد سوداگر .” ۱۰ قطعنامه برای ۸ سال دفاع “. روزنامه ایران . ویژه نامه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ . ۲۷ تیر ۱۳۸۹ . ص ۲۱

۲- محمود یزدانفام .” اسکورت نفتکش ها “. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، ۱۳۷۸ . ص ۲۰

آقای هاشمی نیز در یادداشت ۳۰ تیر ۶۶ خود در این مورد می نویسد : قطعنامه ۵۹۸ ـ که در آن اشاره ای به کشور آغازگر جنگ نشده است ـ در چارچوب فصل هفت منشور ملل متحد تنظیم شده و اهمیت ویژه ای دارد . فشارهای دیپلماتیک آمریکا و سپس انگلیس مؤثرترین عوامل در تصویب قطعنامه ۵۹۸ بوده است . نظارت ، اقدامات و مواضع مقامات این دو کشور نقش محوری آنها را در این زمینه نشان می دهد .

اکبر هاشمی رفسنجانی .” دفاع و سیاست “. به اهتمام علیرضا هاشمی . تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ، ۱۳۸۹ . ص ۱۸۸

۳- همان . ص ۵۱

۴- همان . ص ۱۰۰

۵- علی اکبر ولایتی .” تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران “. تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، ۱۳۸۰ . ص ۲۳۷

۶- روزنامه رسالت . ۳۱ شهریور ۱۳۶۶

۷- صحیفه امام . جلد ۲۰ . ص ۳۲۷ – ۳۲۶

۸- دفاع و سیاست . پیشین ، ص ۲۹۱

۹- حسین اردستانی .” تکاپوی جهانی برای توقف جنگ “. تهران : مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، ۱۳۸۲ . ص ۱۲۷ – ۱۲۶

۱۰- محمد درودیان .” پایان جنگ: بررسی و تحلیل رویدادهای سیاسی ـ نظامی جنگ از عملیات والفجر ۱۰ تا اشغال کویت “. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، ۱۳۹۰ . ص ۱۵۸

۱۱-  کامران غضنفری .” راز قطعنامه “. تهران: کیهان ، ۱۳۹۲ . ص ۲۶۲

۱۲-  سایت اطلاع رسانی تابناک . ۵ مهر ۱۳۸۸

۱۳- سایت ساجد . ۲۱ شهریور ۱۳۸۵ . به نقل از سایت بازتاب . ۲۷ تیر ۱۳۸۵

۱۴- سایت سلمان فارسی . ۳۱ خرداد ۱۳۹۰

۱۵- حسین علایی .” روند جنگ ایران و عراق . جلد دوم “. تهران: مرز و بوم ، ۱۳۹۱ . ص ۳۷۲

۱۶- دفاع و سیاست . پیشین ، ص ۲۶۵

۱۷- تکاپوی جهانی برای توقف جنگ . پیشین ، ص ۱۴۷

۱۸- همان . ص ۲۵۰

۱۹- همان . ص ۳۰۹

۲۰- پایان جنگ . پیشین ، ص ۱۵۶

۲۱- همان . ص ۱۵۶

۲۲- تکاپوی جهانی برای توقف جنگ . پیشین ، ص ۵۹۰

۲۳- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران . پیشین ، ص ۲۴۶

۲۴- همان . ص ۲۶۷

۲۵- درودیان . پایان جنگ . پیشین ، ص ۱۵۸

هم چنین رک. به : منوچهر پارسا دوست .” ما و عراق : از گذشته دور تا امروز “. تهران : شرکت سهامی انتشار ، ۱۳۸۵ . ص ۷۷۹

۲۶- محمد مهدی راجی .” آقای سفیر : گفت و گو با محمد جواد ظریف سفیر پیشین ایران در سازمان ملل متحد “. تهران: نشر نی ، ۱۳۹۲ . ص ۸۱

۲۷- همان . ص ۸۲

۲۸- همان . ص ۷۹

۲۹- همان . ص ۸۵

۳۰- همان . ص ۸۶

۳۱- همان . ص ۸۴

۳۲- همان . ص ۲۱

۳۳- همان . ص ۱۹

۳۴- همان . ص ۱۶

۳۵- همان . ص ۲۲

۳۶- همان . ص ۲۸ و ۳۰

۳۷- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام .” اسناد لانه جاسوسی . جلد( ۶-۱) “. تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا ، ۱۳۶۸ . ص ۸۷-۸۶

۳۸- آقای سفیر . پیشین ، ص ۳۲ و ۷۱

۳۹- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران . پیشین ، ص ۲۶۸

۴۰- محمد درودیان . پایان جنگ . پیشین ، ص ۱۵۷

۴۱- همان . ص ۱۵۸

هم چنین رک. به : دفاع و سیاست . پیشین ، ص ۵۰۸

۴۲- همان . ص ۱۵۹

۴۳- سایت اطلاع رسانی جام جم آنلاین . ۲۷ تیر ۱۳۹۰

۴۴- علی رضا خداقلی پور .” نگاهی اجمالی به قطع نامه های شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق “. فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق . بهار ۱۳۸۲ . ص ۷۳

۴۵- محسن رضایی میرقائد .” جنگ به روایت فرمانده “. به اهتمام پژمان پورجباری . تهران: بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس ، ۱۳۹۰ . ص ۲۱۶

۴۶- روزنامه جمهوری اسلامی . ۱۵ اسفند ۱۳۶۶

۴۷- روزنامه جمهوری اسلامی . ۱۱ اسفند ۱۳۶۶

۴۸- ” چهار ساله دوم ؛ گزارشی از دومین دوره ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای “. تهران: اطلاعات ، ۱۳۶۸ . ص ۷۴۹

۴۹- روزنامه جمهوری اسلامی . ۱۷ اسفند ۱۳۶۶

۵۰- درودیان . روند پایان جنگ . پیشین ، ص ۲۴۰

۵۱- اکبر هاشمی رفسنجانی .” پایان دفاع ، آغاز بازسازی “. تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ، ۱۳۹۰ . ص ۶۲

۵۲- همان . ص ۹۶

۵۳- همان . ص ۱۰۲

۵۴- همان . ص ۱۳۳

۵۵- همان . ص ۱۵۴

۵۶- صحیفه امام . جلد ۲۰ . ص ۳۲۵

۵۷- صحیفه امام . جلد ۲۱ . ص ۵۳

۵۸- روزنامه جمهوری اسلامی . ۱۸ اسفند ۱۳۶۶

۵۹- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران . پیشین ، ص ۲۴۶

۶۰- سایت خبری انتخاب . ۲۹ تیر ۱۳۹۲

۳ دیدگاه

  • ببخشید
    جناب ظریف که فرمایش فرمودن

    زمانی که ما نقاط ضعف خود را کاملاً نشان می دهیم، آنها نیز از آن سوء استفاده می کنند

    به همین دلیل بود که قبل از برجام همه نقاط ضعف و نقاط قوت(البته از دید ایشون نقطه قوت نبوده نقطه خطرناک بوده)
    ما رو برای دشمن مودب وباهوش صادقانه ریختن وسط تا بتونن اینجور به مردم فشار بیارن؟؟
    و
    بخاطر همین بود که به همون دشمن ، دوستانه سفارش میکنن (البته با جملاتی دیپلماتیک) که هوای ایشون و اطرافیانشون رو تو انتخابات داشته باشن؟؟؟

دیدگاهتان را بنویسید