نگاهی به سوابق حسن روحانی (بخش دوم)

حسن روحانی در دوران جنگ

آقای حسن روحانی در دوران جنگ، معاون فرمانده جنگ آقای هاشمی و مسئول پدافند هوائی کشور بود. محسن رضایی در مورد عدم پشتیبانی پدافند هوایی از عملیات بدر در سال ۱۳۶۳ و عملی نشدن قول‌هایی که داده بودند، می‌گوید: «به همه می‌گفتیم که خب [سیستم پدافند هوایی] هاگ دارند و هاگ را در اختیار جنگ می‌گذارند. ما فکر نمی‌کردیم که اینها به ما ضربه بزنند. وقتی که دیگر عملیات بدر شروع شد، دیدیم تمام قول‌هایی که به ما دادند، به باد هوا رفت. از عملیات بدر، ما به این نتیجه رسیدیم که نباید به قول‌ها اعتماد کرد مگر این که یک ماه قبل از آن، تجهیزات دفاعی را در اختیار ما گذاشته باشند.»۱ وی در ادامه سخنانش می‌گوید: «تجربه به ما ثابت کرد که نباید به هیچ کدام از اینها خوشبین بود. ولو صمیمی ترین مسئولان کشور هم که باشند، نباید به قول‌هایشان اعتماد کرد. حتماً هم یک ماه قبل از عملیات باید اینها توی دست ما بیایند و خودمان آنها را بگیریم و تحت امر خودمان باشند و بگذاریم در عملیات که دیگر خیال‌مان راحت باشد. ضربه بدر و خیبر، ما را به این نتیجه رساند که نبایستی به این مسئولان و به قول‌هایشان خوشبین بود … به این نتیجه رسیده بودیم که اگر با بد بینی برخورد کنیم و فشار وارد کنیم، خیلی از مسائل ما هم قابل حل است. چون آن چیزهایی که ما پیش‌بینی و برآورد کرده بودیم، چیزی نبود که خارج از توان جمهوری اسلامی باشد. همه‌اش در حد توان جمهوری اسلامی بود.» ۲

می‌توان به راحتی حدس زد منظور محسن رضایی از “مسئولینی” که نمی‌توان به قول‌هایشان اعتماد کرد، چه کسانی بودند. فرمانده جنگ که جناب آقای هاشمی رفسنجانی بود؛ معاون فرمانده جنگ نیز جناب حسن روحانی بود و پشتیبانی از جنگ نیز به عهده دولتی بود که نخست وزیرش میرحسین موسوی بود. یعنی مجموعه‌ای که اعتقادی به حمایت همه جانبه از جبهه ها نداشته، به دنبال ختم هر چه سریع‌تر جنگ و اعلام آتش بس و نشستن پشت میز مذاکرات صلح با صدام حسین بودند!!

آقای روحانی یک بار اظهار می‌دارد که بعد از عملیات فاو (در سال ۶۴)، زمان مناسبی برای پایان دادن به جنگ بود!۳ چند تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز تحت عنوان ” مجمع عقلا “! بحث‌های جدیدی را در سال ۱۳۶۴ در مورد برقراری صلح! انجام می‌دادند. ظاهراً آقای حسن روحانی (از نزدیک ترین افراد به آقای هاشمی رفسنجانی) گرداننده این جلسات بوده که به دستور امام خمینی جلسات مذکور تعطیل می‌شود.۴

محسن رضایی در مرداد ۶۵ در این باره می‌گوید: «چند وقت پیش، یک جلسه‌ای به اسم عقلا در مجلس محترم شورای اسلامی تشکیل شد و در این جلسه آمدند به نظر خود، بحث‌های اصولی را طرح کردند. مثلاً وضع دشمن چه طور است؟ وضع ما چه طوراست؟ اقتصادمان چطوراست؟ چه کار باید بکنیم؟ فرانسه چه کار می‌تواند بکند؟ چقدر اسلحه می‌توانیم بخریم؟ اسلحه به ما می‌دهند یا نمی‌دهند؟ این بحث‌ها را کرده بودند و خوف این می‌رفت که این بحث‌ها به خارج مجلس سرایت بکند و نتیجتاً باعث بشود که به جنگ لطمه وارد بشود. امام به محض این که این جلسه را فهمیده بود، دستور داده بود به آقای هاشمی که این چیست و چه کسی این جلسات را تشکیل می‌دهد؟ هر کس این جلسات را تشکیل می‌دهد، بگویید این جلسات را منحل کنند و این حرف ها را نزنند.»۵ آقای هاشمی با اشاره به همین مطلب می‌گوید:

«دو عامل اساسی وجود داشت که تصمیم مناسبی برای پایان دادن به جنگ گرفته نشد. یکی سپاه بود که طرح پایان دادن به جنگ از نظر سپاه چیزی شبیه کفر بود. مسئله بعدی امام بود که لحظه‌ای اجازه نمی‌داد در باره ختم جنگ بحث کنیم. در مجلس هم عده‌ای بودند به نام” مجمع عقلا ” و آقای حسن روحانی [که برای پایان دادن به جنگ فعالیت می‌کردند،] که امام آنها را سر جایشان نشاند.»۶

این یک اعتراف تلویحی از جانب آقای هاشمی است مبنی بر این که ایشان از چند سال پیش در پی مطرح کردن بحث ختم جنگ بوده اما امام خمینی این اجازه را به ایشان نمی‌داده است. آقای حسن روحانی به رغم تذکر امام در سال ۶۴، از فعالیت‌های خود در مجلس دست برنمی‌دارد؛ تا این که محسن رضایی در خرداد ۱۳۶۵ طی نامه‌ای به امام خمینی، گزارش این اقدامات آقای روحانی را می‌دهد. امام خمینی هم آقای هاشمی را احضار و از ایشان توضیح می‌خواهد. آقای هاشمی در یادداشت مورخ ۱۰ خرداد ۱۳۶۵ خود، ماجرا را چنین بیان می‌کند:

« امام فرمودند طبق گزارش فرمانده سپاه، در جلسه‌ای جمعی از نمایندگان، صحبت از مشکلات جنگ کرده و ختم جنگ را مطرح نموده‌اند. از من خواستند که به آنها بگویم ما باید تا آخرین فرد با صدام بجنگیم و صحبت از صلح نکنند.»۷

با توجه به این که حسن روحانی از ابتدای پیروزی انقلاب همواره در کنار آقای هاشمی قرار داشته و با وی دارای ارتباط تنگاتنگی بوده است، لذا می‌توان حدس زد که احتمالاً این اقدامات حسن روحانی نیز با هماهنگی خود آقای هاشمی بوده است.

برای شناخت بهتر دیدگاه های آقای حسن روحانی، برخی از یادداشت‌های آقای هاشمی رفسنجانی را با هم می‌خوانیم:

۲۵ اردیبهشت ۶۵ :” دکتر [حسن] روحانی و دکتر هادی آمدند. در باره گرم گرفتن با فرانسه و کمک به آزادی گروگان‌های فرانسوی در لبنان توصیه می‌کردند. “۸

۲۵ اردیبهشت ۶۵ : “عصر از کمیسیون نفت آمدند. وضع ضعیف پدافند پالایشگاه‌ها را گفتند و از دکتر روحانی به خاطر برخورد تند گله داشتند. “۹

 ۵ مهر ۶۴ :” مسئولان ترمینال های نفتی جزیره خارک گفتند اگر درست دفاع شود، با وضع موجود می‌توانیم روزانه تا چهار میلیون بشکه نفت صادر کنیم ولی اعتمادی به دفاع [پدافند هوایی] نیست.”۱۰

۱۶ اردیبهشت ۶۶ : ” آقای ابراهیم سنجقی هم آمد و از مشکلات سپاه با دکتر روحانی گفت. توصیه به سازش کردم.”۱۱

۶ تیر ۶۶ : ” آقای سنجقی اطلاع داد که دیشب تیرهای غیب، دو کشتی حامل نفت کویت را زده اند. آقای روحانی اطلاع داد که یک کشتی بوده و غیر نفتی [!]، بعدًا معلوم شد که خبر سپاه درست است.”۱۲

معلوم می‌شود که جناب حسن روحانی، اخبار را از منابع کاملاً موثق دریافت می‌کند !! بعد هم همان اخبار موثق! را به مسئولین عالی نظام منتقل می‌کند.

 ۲۱ فروردین ۶۶ :” عصر با دکتر [حسن] روحانی، در محل سپاه [کرمانشاه] قدم زدیم و در باره جنگ و مشکلات ادامه آن و نداشتن راهی برای ختم جنگ بحث کردیم. ایشان تقریباً معتقد است جنگ را باید از موضع قدرت خاتمه بدهیم و منتظر فتح سرنوشت ساز نمانیم، ولی چون برخلاف نظر امام است، صراحت ندارد.”۱۳

۵ تیر ۶۷ : “با دکتر [حسن] روحانی در باره شرایط جاری و حاکم و راهکارها، در طول روز مذاکراتی کردیم. آقای روحانی به ادامه جنگ اعتقادی ندارد و تأکید بر ختم آن دارد.”۱۴

می‌بینیم که آقای هاشمی کسی را به عنوان معاون فرمانده جنگ و مسئول پدافند کشور قرار داده بود که اعتقادی به ادامه جنگ نداشته و از چند سال پیش از پایان جنگ، به دنبال دستیابی به صلح! از طریق مذاکرات سیاسی بوده است. به خوبی مشخص است که حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی، هر دو دارای یک موضع در جنگ بودند؛ موضعی که خودشان نیز می دانستند کاملاً برخلاف نظر امام خمینی (ره) بوده است. آقای هاشمی در یادداشت ۲۷ فروردین ۶۵ می نویسد: «با دکتر روحانی و محسن رضایی در باره تشکیل ستاد جدید برای آقای رضایی به عنوان جانشین من صحبت شد و منتفی گردید. آقای روحانی باز هم با جانشینی ایشان مخالفت کرد.»۱۵

شنبه ۳۰ فروردین ۶۵ :” آقای دکتر روحانی تلفن کرد. از ادامه جانشینی آقای رضایی راضی نیست و با رفیق دوست برخورد تلخی داشته است. “۱۶

سه شنبه ۱۶ اردیبهشت ۶۵ : ” بعد از جلسه مجلس، آقای دکتر روحانی آمد و راجع به جنگ و مشکل ارتش و سپاه و مهندسی رزمی بحث شد. آقای روحانی نگران توسعه طلبی [!] سپاه است.”۱۷

برای این که مسئله توسعه طلبی! سپاه بهتر مشخص شود، به این نکات باید توجه کرد: امام خمینی (ره) در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۶۴ طی فرمانی، به سپاه پاسداران دستور می‌دهند که سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی را راه اندازی کنند. محسن رضایی می‌گوید: «وقتی این حکم صادر شد، آقای هاشمی ترسیده بود. او می‌گفت که این [موضوع] اصلاً [جایی] مطرح نشود؛ این خطرناک است! ایشان دویده بود که جلوی [اعلام] حکم را در رادیو و تلویزیون بگیرد اما نتوانستند احمد آقا را پیدا کنند و حکم خوانده شد.»۱۸

رضایی در ادامه سخنانش می‌گوید: «بعد از این که حکم امام صادر شد، کار را شروع کردیم؛ البته با چند تا مشکل مواجه بودیم. .. اولین مشکلی که با آن مواجه شدیم، این بود که آن کسانی که بودجه و امکانات و اعتبار سیاسی و همه اینها دست شان بود [هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، میرحسین موسوی]، عقب زدند و کنار کشیدند.»۱۹

حسین علایی (فرمانده وقت نیروی دریایی سپاه) نیز در تاریخ ۲۸ آبان ۶۶ می‌گوید: «زمانی که سپاه در صدد توسعه تیپ و لشکر برآمد، برخی گفتند با کدام مصوبه قانونی و با اجازه چه مرجعی به این امر مبادرت می‌ورزید؟»۲۰

سردار علی فضلی در مورد برخی عدم همکاری های حسن روحانی در زمان جنگ، می‌گوید: «در عملیات کربلای پنج، به یاد دارم هنگامی که قرارگاه های قدس و نجف موفق به تصرف “پاشنه” و “دوعیجی” شدند، عراق بمباران‌های شدیدی را شروع کرد که امان همه را برید. عمده این بمباران‌ها بر روی جاده فجر انجام می‌شد. آقا محسن وقتی شدت بمباران را دید، ضمن تماس با آقای هاشمی، از او درخواست موشک “هاگ” کرد؛ ولی خبری نشد و ما همچنان مورد حمله هوایی واقع می‌شدیم. آقا محسن وقتی دید که آقای هاشمی و آقای روحانی به درخواست آنها جوابی نمی‌دهند، با بیت امام تماس گرفت و خطاب به آقای محمد علی انصاری گفت: وضع خوب نیست. اینها شروع کرده‌اند. اگر حاج احمد آقا فشار نیاورد، وضع خوب نخواهد شد. دشمن ناامید شده و فشار زیادی می‌آورد. من به آقای هاشمی‌گفتم ولی ایشان در مقابل مسئول پدافند، آقای روحانی، نمی‌توانند تصمیم بگیرند؛ مگر حاج احمد آقا فشار بیاورند. ایشان به آقای هاشمی با یک ظرافتی بگویند که ناراحت نشود. ما صبح به ایشان گفتیم، ولی کاری نمی‌تواند بکند.

خوشبختانه عراقی ها وقتی دیدند لشکر شهدا و امام رضا (ع) با تمام قدرت در حال تصرف مواضع آنها هستند، طبق دستور فرماندهی کل، عقب نشینی به نهر جاسم را شروع کردند؛ بنا بر این جوّ به نفع ما شد و ما توانستیم در موضع قدرت قرار بگیریم؛ ولی از موشک ها خبری نشد.»۲۱

آقای هاشمی همچنین در یادداشت ۹ مرداد ۶۷ خود می نویسد: «دکتر روحانی آمد و راجع به طرح ادغام نیروهای زمینی ارتش و سپاه مذاکره کردیم؛ وحدت نظر داشتیم. بنا شد بیشتر بحث شود.»۲۲

کسانی که از تشکیل نیروهای سه گانه سپاه ناراضی بوده، از آن به “توسعه طلبی سپاه” تعبیر می‌کردند و قصد داشتند به هر ترتیبی هست، آن را محدود کنند؛ با پیش کشیدن بحث “جلوگیری از موازی کاری در نیروهای مسلح و جلوگیری از هدر رفتن منابع و امکانات”، طرح ادغام ارتش و سپاه را مطرح ساختند تا در این پوشش بتوانند کم کم سپاه را از عرصه کشور عملاً حذف کنند.

ماجرای مک فارلین

 جریان سازشکاری که پس از آزادی خرمشهر، به دنبال ختم جنگ از طریق اعلام آتش بس و سپس برقراری رابطه با آمریکا بود، از اوایل سال ۱۳۶۴ به مذاکرات پشت پرده با آمریکایی ها روی آورد. این ماجرا پس از گذشت یک سال، منجر به سفر مخفیانه مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا و برخی دیگر از مقامات بلند پایه آمریکایی به ایران در خرداد ۱۳۶۵ گردید که به ماجرای مک فارلین معروف شد. هدف اصلی آمریکایی ها از اعزام مک فارلین به ایران، برقراری رابطه با کسانی بود که احتمالاً بعد از امام خمینی، قدرت را در ایران به دست می گرفتند. خبرگزاری آلمان در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۶۵ گزارش داد که رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا، با اشاره به نتایج گزارش کمیسیون تاور و ماجرای مک فارلین، اظهار داشته: «من ابتکار اولیه مربوط به ایران را با هدف ایجاد رابطه با افرادی که ممکن بود پس از آیت الله خمینی رهبری را به دست گیرند، انجام دادم.»۲۳

هنگامی که مک فارلین (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا) به همراه تعدادی دیگر از مسئولین آمریکایی در تاریخ ۴ خرداد ۶۵ به ایران می‌آیند، آقای هاشمی رفسنجانی پیشنهاد می‌کند که حسن روحانی با وی دیدار و مذاکره کند؛ اما امام خمینی با این پیشنهاد مخالفت می‌کند.۲۴

هنگامی که هیئت مک فارلین در خرداد ۶۵ به تهران می‌آید، امام خمینی اجازه نمی‌دهد تا هیچ یک از مقامات درجه یک نظام با او ملاقات کنند. اما آقای هاشمی علی رغم نهی امام، به جای خود، معاون خویش حسن روحانی را به ملاقات آنان می‌فرستد. البته حسن روحانی در این جلسه خود را با نام مستعار معرفی می‌کند تا موضوع ملاقات وی با آمریکایی ها پنهان بماند. اما آمریکایی‌ها که وی را می‌شناخته‌اند، از این که بالاخره توانسته‌اند با یکی از افراد صاحب نفود در ایران ملاقات کنند، بسیار خوشحال بودند. در این رابطه مجله آمریکایی فارین پالیسی، نوشته بود: «در شرایطی که رابرت مک فارلین متعاقب ورود به تهران و مواجهه با ممانعت امام از ملاقات هیئت آمریکایی با سران نظام، از تحقق اهداف جاه طلبانه و پنهانی آمریکا مبنی بر توسعه روابط سیاسی جدید با “میانه‌روها”ی ایران ناامید شده بود، پیوستن حسن روحانی به میز مذاکرات، موجبات دلگرمی و امیدواری مجدد فرستاده ریگان را در رسیدن به اهداف وی فراهم آورد.

سخنان رد و بدل شده در این مذاکرات، توسط کارمندان شورای امنیت ملی که از اعضای هیئت آمریکایی بودند، نوشته شده است. این متون در گزارش کمیسیون تاور منتشر شد که بعدها به تحقیق در مورد فروش تسلیحات پرداخت. این متون نشان می‌دهد که برخی از مسئولین ایران، نگران اطلاع یافتن عناصر تندرو در کشور از “جلسه با آمریکایی‌ها” بودند. هوارد تیچر، کارمند شورای امنیت ملی آمریکا، که شرح جلسه را نوشته بود، به فارین پالیسی گفت که ]حسن[ روحانی از نام مستعار استفاده می‌کرد تا از خود در صورت افشای جزئیات گفتگوها، حفاظت کند.»۲۵

مک فارلین نیز در گزارش خود در سال ۱۹۸۶ نوشت: «بر اساس لحن سخنان، نظرات و عبارات هوشمندانه روحانی از آنچه که ممکن است در راه یک رابطه تعاملی باثبات باشد، من معتقدم که به یک مقام ایرانی مهم دسترسی پیدا کرده‌ایم و این خوب است.»۲۶

دیوید کریست، سرهنگ نیروی دریایی آمریکا و کارشناس ارشد تاریخ در پنتاگون، در ماه جولای ۲۰۱۳ کتابی را با عنوان « تاریخ ایرانی: جنگ گرگ و میش؛ تاریخ سرّی مناقشه ۳۰ ساله آمریکا با ایران « منتشر کرد. وی در بخشی از کتاب جنگ گرگ و میش، با اشاره به همین موضوع، می‌نویسد: «پیغامی که مک فارلین به پویندکستر مخابره کرد، کمی خوشبینانه بود. وی نوشته بود: بالاخره دست ما به یک مقام حسابی ایران رسید. .. در مسیر رسیدن به چیزی هستیم که می‌تواند دستاوردی حقیقتاً استراتژیک در برابر شوروی باشد.»۲۷

بعدها آقای هاشمی طی مصاحبه ای با روزنامه کیهان در سال ۱۳۸۲ ، نقش آقای حسن روحانی را به عنوان یکی از مذاکره کنندگان حاضر در جلسات گفت و گو با هیئت آمریکایی، به صراحت مورد تأیید قرار می‌دهد. وی می‌گوید: «اصل قضیه این بود که ما پنج نفر و امام، در جریان سفر هیئت آمریکایی و نه شخص مک فارلین بودیم. اما افرادی مثل دکتر هادی نجف آبادی، دکتر ]حسن[ روحانی و ]فریدون[ وردی نژاد که مذاکره می‌کردند، مطلع بودند.»۲۸

پس از لو رفتن ماجرای مک فارلین در آبان ۱۳۶۵، آقای هاشمی رفسنجانی ادعا کرد که کل این ارتباطات با اطلاع امام خمینی بوده است. برخلاف ادعای آقای هاشمی، متأسفانه سیر تاریخی وقایع نشان می‌دهد که امام، هم زمان با ورود هیئت بلند پایه کاخ سفید به تهران، از ماجرا اطلاع یافته‌اند.

رفسنجانی در سخنرانی خود، ابتدا با تظاهر به اینکه خودش نیز در جریان سفر هیئت آمریکایی نبوده، می‌گوید: «وقتی که هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شد، به ما اطلاع دادند که این آقایانی که در فرودگاه از هواپیما پیاده شده‌اند، می‌گویند ما آمریکایی هستیم و برای مسئولان کشور ایران از آقای ریگان و مسئولان آمریکا پیام آورده‌ایم؛ که ما با رؤسای قوا تشکیل جلسه دادیم و گفتیم این آقایان را فعلاً در فرودگاه توقیف کنید تا ببینیم مسئله آنها چیست. آنها در فرودگاه معطل شدند تا ما توانستیم تصمیم بگیریم و خدمت امام مسئله را عرض کردیم و امام فرمودند که با آنها صحبت نشود و پیام آنها را نگیرید و “ببینید که آنها کی هستند و برای چه به ایران آمده‌اند”.»۲۹

از این جمله امام که ” ببینید که آنها کی هستند و برای چه به ایران آمده‌اند؟ ” معلوم می‌شود که امام به هیچ وجه در جریان سفر هیئت آمریکایی نبوده و از ماجرای آنها اطلاعی نداشته است.

محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، می‌گوید که در ماجرای مک فارلین، آن جزئیاتی را که آقای هاشمی در جریان بودند، حضرت امام مطلع نبودند.۳۰

حجت الاسلام سید حمید روحانی، در مصاحبه‌ای در این مورد اظهار می‌دارد: «در قضیه مک فارلین، آنها چون اعتقاد داشتند که ما باید با آمریکا ارتباط داشته باشیم، سعی کردند که امام را دور بزنند و زمینه‌ای فراهم کردند که مک فارلین به تهران بیاید. آنها فکر می‌کردند که امام در مقابل عمل انجام شده قرار خواهد گرفت و تسلیم می‌شود و کوتاه می‌آید.»۳۱

عباس سلیمی نمین نیز در این مورد می‌گوید: «به اعتقاد من آقای هاشمی تمایل داشت رهبری را در یک موضع انجام شده قرار دهد و ناخواسته، ایران مک فارلین را پذیرا شود.»۳۲

نشریه نیویورک پست، طی مطلبی در سال ۱۳۹۴، در مورد اهداف پشت پرده این ارتباطات، می‌نویسد که هاشمی و روحانی، در دوره ریگان قصد داشتند تا پرونده انقلاب را در ایران ببندند یا به عبارت بهتر، فاتحه انقلاب را بخوانند! در این گزارش آمده: «ترکیب هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی، هسته اصلی حزبی را تشکیل می‌دهند که باراک اوباما امیدوار به پیروزی آن در انتخابات آتی ایران است. این دو نفر سابقه پوشیدن لباس میانه‌روها را دارند. در سال ۸۶ – ۱۹۸۵ [۶۵ – ۱۳۶۴] آنها حتی دولت ریگان را متقاعد ساختند که می‌توانند به بسته شدن فصل انقلاب در ایران کمک کرده و ایران را به سمت شرایط عادی هدایت کنند. هر دو نفر در مذاکرات محرمانه‌ای که به رسوایی‌های موسوم به ایران‌گیت [ماجرای مک فارلین] منتهی شد، نقش داشتند.»۳۳

 

ملاقاتی که همچنان تکذیب نشده است

تا سال ۱۳۶۵، هاشمی رفسنجانی و معاونش حسن روحانی، نتوانسته بودند امام را وادار به پذیرش آتش بس تحمیلی و برقراری رابطه با آمریکا کنند؛ تا اینکه بنا بر نقل روزنامه اسرائیلی یدیعوت آهارونوت، در شهریور سال ۶۵ یک ملاقات پنهانی میان حسن روحانی و مشاور نخست وزیر اسرائیل که روحانی تصور می‌کرد وی یکی از مقامات آمریکایی می‌باشد، اتفاق افتاد. البته تا سال‌ها بعد، خبر این ملاقات به بیرون درز نکرده بود. اولین بار، روزنامه یدیعوت آهارونوت در تاریخ ۱۵ می ۱۹۹۴ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۳) گزارش این ملاقات را به زبان عبری منتشر کرد. اما این گزارش در داخل کشور انعکاسی پیدا نکرد. ۱۹ سال بعد، یعنی در تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۳ (۵ تیر ۱۳۹۲) گزارش ملاقات مذکور در پایگاه اینترنتی روزنامه مذکور به زبان انگلیسی منتشر شد. در خارج از کشور، سایت خودنویس در تاریخ ۶ تیر ۱۳۹۲ این گزارش را منتشر کرد. در داخل کشور، پایگاه خبری دانا در تاریخ ۷ تیر ۱۳۹۲ طی گزارشی اعلام داشت که سایت‌های خبری ترکیه به نقل از سایت خبری “هفت” ترکیه، خبر مذکور را منتشر کرده‌اند. سایت جام نیوز در تاریخ ۹ تیر و سایت صراط در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۹۲ به خبر مذکور اشاره کرده بودند. سایت تایمز اسرائیل نیز در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۳ (۸ مهر ۱۳۹۲) در گزارشی به زبان انگلیسی، ماجرای مذکور را منتشر می‌کند. سایت آرمانشهر نیز در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ به خبر مذکور اشاره می‌کند. سایت خودنویس نیز مجدداً در تاریخ‌های ۱۹ و ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ به صورت مشروح به انعکاس گزارش مذکور می‌پردازد. به رغم موارد اشاره شده، نه مرحوم هاشمی رفسنجانی در زمان حیات و نه حسن روحانی، گزارشات منتشر شده را تکذیب نکردند و هیچ توضیحی نیز در این رابطه به مردم ایران ندادند و همچنان ما نیز این سوال و درخواست را از آقای روحانی داریم که درباره این مساله اظهار نظر کنند و اگر ماجرا صحت ندارد، آن را تکذیب فرمایند.

هر چند زمانی که دکتر حسن عباسی به دلیل نقل این دیدار و انتساب آن به روحانی با شکایت او دادگاهی شد، دادگاه پس از مشاهده مستندات عباسی، او را از اتهامات وارده، تبرئه نمود. برپایه همین گزارشات و عدم تکذیب آن توسط روحانی، متن ملاقات مذکور را در اینجا می‌آوریم. قابل توجه آنکه صدای گفت‌و‌گوهای ملاقات مذکور، به صورت مخفیانه توسط آمیرام نیر ضبط شده بود.

زمان: ۳۰ آگوست ۱۹۸۶ (۸ شهریور ۱۳۶۵) مکان: فرانسه، پاریس، هتل پاریزین

نفرات حاضر در ملاقات: آمیرام نیر (مشاور نخست وزیر اسرائیل که در این ملاقات خود را یکی از مقامات آمریکایی معرفی کرده است)، حسن روحانی، و منوچهر قربانی‌فر

حسن روحانی: «من زبان انگلیسی را متوجه می‌شوم اما متأسفانه نمی‌توانم صحبت کنم؛ لذا قربانی‌فر ترجمه خواهد کرد. لطفاً این جلسه را کاملاً خصوصی در نظر بگیرید. من از طرف دولتم صحبت نمی‌کنم چرا که این جلسه کاملاً غیر منطقی است. من اصلاً حس خوبی نسبت به سخنرانی افراطی دیروز امام خمینی ندارم. من فکر می‌کنم این سرسختانه‌ترین سخنرانی او از زمانی است که قدرت را به دست گرفته است. او می‌خواهد همه کسانی را که با مواضع ضد آمریکایی افراطی او همراهی نمی‌کنند، له کند.

این باید برای شما واضح باشد که آنچه الان من می‌گویم، چیزی است که هاشمی رفسنجانی خواسته است تا بگویم. اگر این کار را نکنم، کار من تمام است. این روزها افراطی‌هایی مثل خمینی و پسرش بر ما حکومت می‌کنند. محافظین مرا احاطه کرده‌اند. من چیزی برای خودم نمی‌خواهم، حتی پول. چرا که در جایگاهی هستم که نمی‌توانم آن را خرج کنم چون باعث سوء ظن می‌شود.

اگر شخصیت خمینی را تحلیل کرده باشید، باید فهمیده باشید که یک مخالف قوی، او را وادار می‌کند که ۱۰۰ قدم به عقب برود، در حالی که یک مخالف ضعیف، او را تحریک می‌کند که جلو بیاید. متأسفانه شما موضع غلطی اتخاذ کرده‌اید. شما با او بسیار نرم برخورد می‌کنید. شما باید تندتر باشید. باید از موضع برتری و تفوق برخورد کنید. شما قدرت نشان نمی‌دهید.

همه اعتدالیون در کشور ما، روی یک خط باریک حرکت می‌کنند. ما نمی‌توانیم هر هفته با شما ملاقات کنیم یا حتی هر ماه. ما آماده هستیم تا یک همکاری واقعی با شما داشته باشیم. اما ابتدا شما باید به ما کمک کنید تا اسلام واقعی را در کشورمان پرورش داده و گسترش دهیم و برای این کار، ما نیاز به پول و کمک شما داریم تا جنگ با عراق را خاتمه دهیم.

آمیرام نیر: کاملاً واضح است که اگر ایران با غرب ارتباط برقرار نکند، هیچ آینده‌ای نخواهد داشت. همان طور که واضح است، ما به طور جدی بر روی مسئله ایران سرمایه‌گذاری کرده‌ایم. ما امیدواریم به شما اعتدالیون کمک کنیم تا بتوانید خود را تقویت کنید. هر چه لازم است را به من بگویید تا ببینم چه کاری می‌توانیم انجام دهیم.

حسن روحانی: در درجه نخست، شما باید محکم مقابل خمینی بایستید، سرسختانه.

آمیرام نیر: برای نمونه، لبنان جبهه‌ای است که ما در آنجا تلاش می‌کنیم تا در مقابل خطر خمینی بایستیم. ما این کار را فوراً انجام خواهیم داد.

حسن روحانی: این خوب است. آیت الله‌ها و پاسداران، سه میلیون دلار به لبنان کمک کرده‌اند؛ در حالی که ما در ایران نیاز مبرمی به پول برای رفع ضروری‌ترین احتیاجات معیشتی و امنیتی خودمان داریم. این افراد ملاهای لبنان را جمع کرده و قول تبدیل لبنان به یک جمهوری اسلامی را داده‌اند؛ عجب حرف مزخرفی! من تلاش کردم تا کل این ماجرا را خاتمه دهم اما نتوانستم. اگر چنگ و دندان به خمینی نشان ندهید، شما در همه جای جهان به مشکل برخواهید خورد. اگر او را با نیروی نظامی تهدید کنید، حتی ممکن است دست شما را هم ببوسد و فرار کند.

آمیرام نیر: ما کجا باید قدرتمان را نشان دهیم؟

حسن روحانی: مثلاً شما به او بگویید که باید همه زندانی‌های جنگی در لبنان را تا پنج روز دیگر آزاد کنید. در غیر این صورت، ما علیه شما اقدام نظامی خواهیم کرد و خودتان مقصر هستید.

آمیرام نیر: ما یک امپراتوری هستیم و در حال حاضر آرام عمل می‌کنیم. شما نحوه عمل ما را در لیبی دیده‌اید. اما ما معتقدیم که استفاده از قدرت، ممکن است ایران را در دست روس‌ها قرار دهد.

حسن روحانی: شما باید به وسیله پاکستان و ترکیه، در بین مسلمانان یک جوّ تبلیغاتی علیه خمینی سازماندهی کنید.

آمیرام نیر: ما به افرادی که در ایران معتقدند آینده ایران در گرو اتحاد با غرب است، چگونه می‌توانیم کمک کنیم؟

حسن روحانی: شما می‌توانید در باره این موضوع، یک کتاب بنویسید. اما بهترین راه این است که من به ایران بازگردم و با افراد نزدیک به آیت الله منتظری صحبت کنم. ما طرحی را آماده می‌کنیم و من با یک پاسخ نزد شما بازخواهم گشت. اما من می خواهم بدانم که آیا شما جدی هستید؟ من باور ندارم که شما واقعاً بخواهید به ما کمک کنید. تا زمانی که خمینی و افرادش قدرت داشته باشند، هیچگاه روابط ما با غرب بهبود پیدا نخواهد کرد.»

ملاقات فوق که در اوج جنگ صورت گرفته، کاملاً گویا است و نیاز به هیچ توضیح اضافه ندارد!

ادامه دارد….

پی نوشت ها:

  1. سعید سرمدی. “بررسی عملیات والفجر ۸: محسن رضایی در گفت و گو با راویان جنگ تحمیلی – مرداد ۱۳۶۵ “. تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۱۳۹۰ . ص ۱۰۱
  2. همان. ص ۱۰۲
  3. اکبر هاشمی رفسنجانی. ” اوج دفاع “. تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۸ . ص ۶۵
  4. اکبر هاشمی رفسنجانی. ” پایان دفاع، آغاز بازسازی “. تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۹۰ . ص ۱۲۹
  5. بررسی عملیات والفجر ۸: محسن رضایی در گفت و گو با راویان جنگ تحمیلی – مرداد ۱۳۶۵ . ص ۶۹
  6. نگاهی به روند پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ . روزنامه جمهوری اسلامی. ۲۷ تیر ۱۳۹۰
  7. پایان دفاع، آغاز بازسازی. پیشین، ص ۱۸۸
  8. اوج دفاع. پیشین، ص ۹۷
  9. همان. ص ۹۷

 ۱۰ . امید و دلواپسی. پیشین، ص ۲۶۴

 ۱۱ . دفاع و سیاست. پیشین، ص ۹۷

۱۲ . همان. ص ۱۶۰

 ۱۳ . همان. ص ۶۱

 ۱۴ . محمد درودیان. ” روند پایان جنگ “. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴ . ص ۱۹۶

 ۱۵ . همان. ص ۶۷

 ۱۶ . همان. ص ۸۹

 ۱۷ . اوج دفاع. پیشین، ص ۱۱۳ هم چنین رک. به: فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق. زمستان ۱۳۸۲ . ص ۸۸

 ۱۸ . بررسی عملیات والفجر ۸: محسن رضایی در گفت و گو با راویان جنگ تحمیلی – مرداد ۱۳۶۵ . پیشین، ص ۷۳

 ۱۹ . همان. ص ۷۶

 ۲۰ . حسین اردستانی. ” تکاپوی جهانی برای توقف جنگ “. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲ . ص ۴۰

 ۲۱ . محمد مهدی بهداروند. ” شب بی ستاره؛ خاطرات سردار علی فضلی “. قم: کتاب فردا، ۱۳۹۰ . ص ۱۵۲ و ۱۵۳

 ۲۲ . پایان دفاع، آغاز بازسازی. پیشین، ص ۲۴۴

 ۲۳ . امیر عباس تقی پور. امیر لعلی. آرش محبی. ” صراحت نامه “. تهران: سیمای شرق، ۱۳۹۱ . ص ۲۷۴ . به نقل از آخرین تلاش ها در جنوب. ص ۲۱۰

 ۲۴ . مرتضی صفار هرندی. ” رازهای دهه شصت ) ۶۸ – ۱۳۵۸ ( “. تهران: کیهان، ۱۳۹۰ . ص ۲۸۶

۲۵ . صراحت نامه. ص ۲۲۶ – ۲۲۷

۲۶ . همان. ص ۲۲۸

 ۲۷ . همان. ص ۲۲۹

 ۲۸ . همان. ص ۲۳۰ . به نقل از بی پرده با هاشمی رفسنجانی، کارنامه ربع قرن عملکرد جمهوری اسلامی در گفت و گو با کیهان. ۱۳۸۲ . ص ۱۲۵

 ۲۹ . همان. ص ۲۹۵ . به نقل از روزنامه کیهان. ۱۴ آبان ۱۳۶۵

 ۳۰ . مرتضی صفار هرندی. “رازهای دهه شصت”. ص ۲۸۷

۳۱ . خبرگزاری فارس. ۲۲ خرداد ۱۳۹۵

 ۳۲ . سایت مشرق. دوم آذر ۱۳۹۵

 ۳۳ . سایت مشرق. سوم اسفند ۱۳۹۴

این مقاله در هفته نامه ۹ دی نیز منتشر گشته است.

دیدگاهتان را بنویسید